کاروان حج تمتع  20004   اهواز -  مدیر : محمد کوتی
کاروان حج تمتع  20004   اهواز -  مدیر : محمد کوتی

کاروان حج تمتع 20004 اهواز - مدیر : محمد کوتی

بسم الله الرحمن الرحیم

اهمیت و جایگاه حج در قرآن


        

مقدمه

قرآن این معجزه جاودان الهی ، چشمه جوشانی است که هرگز خشک نمی گردد . دریای بیکرانی که به عمقش نمی توان رسید[1]. سفره گسترده ای که هرکس به اندازه ظرفیتش و به میزان تشنگی اش از آن بهره می گیرد[2] .

کتاب عزیزی که در فتنه ها باید به او پناه برد[3] و در ارزیابی آراء و انظار و تمایلات آنرا باید محور قرار داد . کتاب جاودانی که پا به پای زمان جریان دارد . شگفتی های آن هرگز تمام شدنی نیست و نوآوری های آن تا ابد به کهنگی نمی گراید[4] و تا روز قیامت کلامی تازه و نزد هر فرد شاداب و زنده خواهد بود و آهنگ نغمه های فرح بخش آن در هر زمان سخن تازه ای دارد و تشنگان را سیراب می نماید[5] . اما هرگز از آن سیراب نمی گردند[6] . دارویی که هیچ دردی با او باقی نمی ماند . نوری که هیچ ظلمتی با او جمع نمی شود[7] . در عظمت قرآن همین بس که کلامی است از خداوند بزرگ و تراوشی است از علم بی انتهای او که هرگز پنجه محدود فکر بشر نمی تواند به همه اسرار و گنجینه های نهفته در آن دست پیدا کند . تو گویی قرآن اقیانوس ژرفی است که هرچه بررسی و تحقیق بیشتر ، رموز و اسرار آن متجلی تر می‌گردد. یکی از گنجینه های نهفته در کلام الهی ، مراسم باشکوه حج است که هرچه بررسی و تحقیق در اطراف آن بیشتر گردد ، معارف و رموز و اسرار آن آشکارتر می گردد.

**(بقیه در ادامه مطلب...)**

 حضرت امام خمینی (ره) احیاگر حج ابراهیمی در پیامی به حجاج بیت الحرام فرمود : اندیشمندان و غواصان و درد آشنایان امت اسلامی اگر دل به دریای معارف آن بزنند ...

از صدف این دریا گوهرهای هدایت و رشد و حکمت و آزادگی را بیشتر صید خواهد نمود و از زلال حکمت و معرفت آن تا ابد سیراب خواهند گشت[8] .

پیامبر گرامی اسلام در یک بیان نورانی حج را عصاره اسلام و معادل شریعت دانسته است . والخامسه الحج و هی الشریعه[9] .

همچنان که مرحوم شیخ صدوق (ره) در کتاب شریف خصال ضمن اشاره به این روایت فرمود : قد جاء‌ فی تعلیل الرسول للحج ضمن تعلیله لسائر الفرائض بانه معادل لتمام الشریعه[10].

پس حج نمونه و مدل کوچکی از اسلام بزرگ است . گویا خداوند متعال اراده نموده که اسلام را در همه ابعادش در یک عبادت جای دهد تا حاجی کل اسلام را یکباره تجربه نماید .

مرحوم صاحب جواهر در دائره المعارف فقهی شیعه ، حج را اینگونه تعریف نموده است .

هو من اعظم شعائر الاسلام و افضل ما یتقرب به الانام الی الملک العلام ... فهو حینئذ ریاضه نفسانیه و طاعه مالیه و عباده بدنیه قولیه و فعلیه و جودیه و عدمیه و هذا الجمع من خواص الحج من العبادات التی لیس فیها اجمع من الصلوه و هی لم تجمع فیها ما اجتمع فی الحج من فنون الطاعات ... و علی کل حال فللحج اسرار و فوائد لایمکن احصاؤها.

سپس فرمود ومن‌هناو ردان ان الحج المبرور لا یعد له شیء[11]. هیچ چیز با حج برابری نمی‌کند.

سخن گفتن و قلم زدن پیرامون فریضه ای که آیینه تمام نمای اسلام و جلوه گاه شریف است کاری بس دشوار بلکه تمام نشدنی است . همچنان که رییس مذهب شیعه حضرت جعفربن محمد الصادق (ع) در پاسخ سوال زاره (یابن رسول الله چند سال است از شما درباره حج می پرسم شما پاسخ می فرمایید) فرمود ای زاره خانه ای که دو هزار سال پیش از آدم به سوی آن حج گزارده می شود آیا می شود مسائل آن در عرض چهل سال پایان پذیرد ؟ [12]

اما از باب ما لا یدرک کله لا یترک کله نوشته ای که در پیش رو دارید با بضاعت اندک در اهمیت حج تدوین گشته و کوششی است اندک در جهت آشنا نمودن زائران خانه خدا با حج ابراهیمی تا با آگاهی بیشتر در مراسم حج شرکت نمایند و این فرصت استثنایی را با انجام مراسم تشریفاتی و بی روح از دست ندهند .

از آنجا که قرآن در راس منابع معتبر اسلامی و مورد اتفاق فریقین است لذا روش اصلی و اولیه این نوشتار مراجعه به خود قرآن است که تبیان لکل شیء‌ است سپس از سخنان معصومین که قرآن ناطق و بهترین مفسر قرآنند استفاده شده است .

امید است مقبول درگاه حق واقع گردد .

 

1- ویژگیها و تأکیدها در نحوه بیان تشریع حج

و لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا و من کفر فان الله غنی عن العالمین[13]

حج یکی از واجبات الهی است که در تمام ایام عمر یکبار با شرائط خاصی واجب می‌شود و این آیه از آیاتی است که دلالت بر وجوب حج دارد اما نحوه بیان وجوب حج در این آیه کریمه بگونه‌ای است که در هیچ یک از واجبات دیگر به چشم نمی‌خورد، بیان وجوب حج در این آیه مانند بیان وجوب نماز و زکات نیست بلکه به منزله میثاق و عهد الهی است که بر گرده همه انسانها گذاشته شده است از این رو تعبیر وجوب حج به سیاق خطاب امری آن گونه که در مورد سایر عبادات بیان شده، نیست بلکه در قالب میثاق و عهد مخصوص الهی با اسم جلاله در حالیکه مقدم بر متعلق خود گردیده بیان شده است که در هیچ یک از عبادات دیگر نمونه ندارد چنانکه امام صادق(ع) در این زمینه فرمود … اعلم بان الله تعالی لم یفترض الحج و لم یخصه من جمیع الطاعات باضافه الی نفسه بقوله عز و جل و لله علی الناس[14]

پس حج پیمان و عهدی است میان خداوند و بندگان او که بهر طریق شده باید از عهده آن برآیند و به هیچ وجه از انسانهای مستطیع ساقط نمی‌شود و اگر خودش معذور شد باید نائب بگیرد بطوری که این عهد و میثاق با مرگ هم ساقط‌شدنی نیست.

نکته قابل توجه دیگر در این آیه این است که بجای لم یحج یا من ترک الحج از کلمه کفر استفاده شده است و بدین طریق ترک حج مساوی با کفر عملی معرفی شده است و چنین تعبیر در مورد هیچ ترک واجبی در آیات قرآن نمونه ندارد.[15]

بعلاوه ذکر استغناء که دلالت بر نهایت خشم خداوند و خذ لان تارکین حج دارد با ضمیمه اداه تأکید(ان) و اسم ظاهر(الله) بجای ضمیر و تعبیر ان الله غنی عن العالمین بجای ان الله غنی عنهم که نوعی تعمیم را می‌رساند، همه اینها اهمیت و جایگاه ویژه حج را بیشتر مشخص می‌نماید.

چنانکه استفاده از جمله خبری برای تشریع وجوب حج بجای صیغه امری[16] خصوصاً بصورت جمله اسمیه[17] آنهم با تقدم خبری که اسم ذات است در قالب لفلان علی کذا که بقول بعضی از مفسرین از بلیغ‌ترین الفاظ در افاده وجوب است[18] بانضمام اینکه در تشریع حج ابتدا

فرمود علی الناس، سپس آنرا تخصیص به مستطیع زد که نوعی توضیح و تفصیل بعد از ابهام و اجمال آنهم در قالب بدل[19] توجه به همه این نکات شدت اهتمام قرآن نسبت به امر حج را اثبات می‌کند که در هیچ یک از عبادات دیگر سابقه ندارد.[20]

جالب توجه این است که همه این نکات در ضمن یک آیه بکار برده شده است. ضمناً از تقدم خبر (لله) بر مبتداء (حج‌البیت) حصر استفاده می‌شود یعنی فقط برای خدا انجام پذیرد.

 

2- جامعیت حج و گستردگی ابعاد آن

از جمله چیزهایی که دلالت بر اهمیت فوق‌العاده و منحصر به فرد حج دارد وجود ابعاد مختلف و منافع وسیع و احیاناً متضاد حج است که این چنین وسعت و گستردگی در هیچ یک از عبادت دیده نمی‌شود و این از مختصات حج است خداوند متعال در خطاب به حضرت ابراهیم(ع) فرمود: مردم را دعوت به حج نمائید تا منافع خود را درآن بیابید.  اذن فی الناس بالحج … لیشهدوا منافع لهم[21]

عمومیت و گستردگی حج از اطلاق منافع و تکنیر آن که دلالت بر تکثیر منافع یا تنویع منافع دارد استظهار می‌شود که مفسرین با تعبیرات گوناگون به این وسعت اشاره نموده‌اند بعضی‌ها گفته‌اند یک نوع منافع دینی و دنیوی است که در هیچکدام از عبادت دیگر به چشم نمی‌خورد[22] بعضی دیگر نوشته‌اند: حج محل تلاقی تمام دنیا و آخرت مسلمین است[23] و گروه دیگر گفته‌اند در آیه مبارکه، منافعهم و یا المنافع بکار برده نشد تا تصور یکنوع خاص از منافع به ذهن تداعی نکند[24] همچنان که مرحوم صاحب جواهر در این باره فرمود:

و هذا الجمع (الحج ریاضه نفسانیه و طاعه مالیه و عباده بدنیه قولیه و فعلیه وجودیه و
عدمیه …) من خواص الحج من العبادات التی لیس فیها اجمع من الصلاه و هی لم تجتمع فیها مـااجتمــع‌فی‌الحـج‌من‌فنــون‌الطاعـات…وعلـی‌کل‌حال فللحج اسرار وفوائد لا یمکن احصاؤها
[25]

چنانکه مقام معظم رهبری حضرت آیه … خامنه‌ای در این زمینه فرمود: فریضه حج از  جمله تکالیف نادری است که در آن ابعاد متعدد و متنوع مربوط به زندگی فرد و سلوک جمعی به شکل با شکوه و دارای تأثیر عمیق در تن و جان اندیشه و نیز در منش و روش آدمی گنجانده شده و درست گذاردن آن می‌تواند او را به توفیقات بزرگی در همه عرصه‌های مادی و معنوی نائل سازد.[26]

پس حج در میان عبادات الهی از همه باشکوهتر و گسترده‌تر و دارای ابعاد گوناگون است که در هیچ عبادت دیگر در یک جا جمع نشده است. پس اگر بخواهیم جان و روح ما تصفیه شود، اگر بخواهیم صحنه مرگ و معاد در جان ما ریشه بدواند و فرهنگ غنی اسلام در جوامع مسلمین تقویت یا احیاء شود و هر گونه ریشه فرهنگ استعماری و وابستگی از جوامع مسلمین زدوده گردد و بجای تفرقه و نفاق بذر اتحاد کاشته شود، اگر بخواهیم بنیه اقتصادی کشورهای اسلامی تقویت گردد و استقلال و حاکمیت و حریت و حمیت دینی عینیت یابد، اگر بخواهیم به فریاد مظلومانه پاسخ داده شود و از مشکلات سیاسی و اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی یکدیگر آگاه و در رفع آن تلاش شود و در یک کلمه اگر بخواهیم دین و دنیا ما استوار بماند بهترین موقعیت مناسب، موسم حج است. چنانکه نبی مکرم اسلام فرمود: من اراد الدنیا و الاخره فلیؤم هذا البیت[27]

 

3- حج دعوت همگانی فراخوان عمومی

اذن فی الناس بالحج[28]

همه فرائض و واجبات اسلامی متوجه مؤمنین است چنانکه در مورد روزه فرمود یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام[29]

یا درباره نماز فرمود: یا ایها الذین آمنوا اذ اقمتم الی الصلوه … [30]

اما امتیازات حج این است که متوجه عموم مردم است یعنی حج مثل نماز و روزه و … نیست

که متوجه مومنین فقط باشد بلکه همچون پرستش خدا یک اعلان عمومی است

 یا ایها الناس اعبدوا ربکم الذی خلقکم[31]

چنانکه حضرت ابراهیم (ع) بعد از بازسازی کعبه مأمور شد که اعلان عمومی در بین مردم بنماید و اذن فی الناس بالحج[32]

همچنانکه وجوب و تشریع حج هم متوجه ناس و مردم است و لله علی الناس حج البیت[33]

تا آنجا که بعضی از مفسرین در توضیح این آیه گفته‌اند بجای لله علیه حج البیت لله علی الناس حج البیت بکار برده شده[34] تا اشعار به علیت وجوب حج داشته باشد که هو کونهم ناسا[35] چنانکه قبل از این جمله هم فرمود و هدی للعالمین. و ظاهراً بخاطر همین عمومیت بوده که وقتی این آیه مبارکه نازل شد پیامبر مکرم اسلام سران کسانی که معتقد به مبدأ بودند (یهود – نصاری- مجوس – صائبی – مشرکین و مسلمین) را جمع نمود و این آیه را بر آنها تلاوت کرد و فرمود خداوند حج را بر شما واجب نموده است. شاهد دیگر بر عمومیت حج، این است که خداوند متعال اصل بناء کعبه را برای مردم قرار داده است.

ان اول بیت وضع للناس[36]

و برای تأکید بیشتر فرمود: جعلناه، للناس سواء العاکف فیه و …[37]

از سوی دیگر در بیان فوائد و آثار حج باز تکیه بر ناس شده است

جعل الله الکعبه البیت الحرام قیاما للناس[38]

اذن فی الناس بالحج … لیشهدوا منافع لهم[39]

و اذ جعلنا البیت مثابه للناس[40]

بلکه امام رضا(ع) در این زمینه فرمود: و ما فی ذلک لجمیع الخلق من المنافع … و منفعه من فی المشرق و المغرب و من فی البحر و البر ممن یحج و من لم یحج[41]

یعنی خیرکات و برکات حج نه تنها شامل زائران بلکه شامل همه مردم چه آنها که در مراسم حج شرکت کرده و چه ننموده‌اند می‌شود. پس حج یک امر عمومی است و منافع و آثار و فوائد آن اختصاص به گروه خاصی ندارد و همه مردم نسبت به آن یکسانند. جعلناه للناس سواء العاکف فیه و الباد[42]

همچنانکه کعبه ملک هیچ کسی نیست بلکه خانه آزاد خداست و همه مردم در آنجا یکسانند گویا منزل خود آنهاست از این رو می‌توانند نماز را در آنجا تمام بخوانند و هیچ کس هم حق جلوگیری از ورود کسی را ندارد و من یرد فیه بالحاد نذقه من عذاب الیم.[43]

پس از آیه الذی جعلناه للناس سواء العاکف فیه و من یرد فیه بالحاد نذقه من عذاب الیم لااقل دو نتیجه گرفته می‌شود.

1- حرم متعلق به همه است مختص گروه و مذهب خاصی نیست.

2- تقدم عاکف[44] بر بادی[45] توجیهی ندارد پس کسی حق ندارد عبادت مسلمین را در چهارچوب یک مذهب منحصر نماید و عقائد دیگر مذاهب مسلمین را محدود و آزادی عمل در عبادت را از آنها سلب کند چنانکه حضرت امام خمینی(ره) در این زمینه فرمود: هیچ شخصی و رژیمی و طائفه‌ای حق تقدم در آنرا ندارد اهل بادیه و صحرانشینان و خانه بدوشان با عاکفان کعبه و شهرنشینان و دولتمردان در آن یکسانند این بیت معظم برای ناس بنا شده است.[46]

 

4- اهمیت حج از جهت مکان

حج علاوه بر مطالب گذشته، از جهت مکان برگزاری هم دارای ویژگیهای خاصی است که در هیچ یک از عبادات دیگر وجود ندارد و آن ویژگیها عبارتند از:

الف) نخستین معبد و با ارزشترین مکان در روی کره زمین

ب) خانه خدا

ج) کانون توحید

د) تجلی‌گاه نشانه‌های روشن الهی

هـ) منطقه امن بین المللی

د) پناهگاه عمومی

الف) نخستین معبد و با ارزشترین مکان در روی زمین

ان اول بین وضع للناس للذی ببکه مبارکا و هدی للعالمین[47]

قرآن کریم کعبه را بعنوان نخستین خانه توحید و با سابقه‌ترین معبد عمومی در روی کره زمین معرفی نمود که هیچ معبدی پیش از آن مرکز عبادت خدا نبوده است و کعبه با این سابقه مقدس، بر بیت المقدس ترجیح یافت و قبله جهانیان گردید و خداوند این سابقه را بعنوان مزیتی در پاسخ ایراد و طعن یهود در تغییر قبله ذکر می‌نماید چونکه بر اساس شأن نزولی که درکتب تفسیری فریقین در ذیل آیه مبارکه نقل شده، یهودی ها در برابر تغییر قبله، عکس العمل نشان دادند و گفتند: ان بیت المقدس افضل من الکعبه و احق بالاستقبال و ذلک لانه وضع قبل الکعبه و هو ارض المحشر و قبله جمله الانبیاء[48]

در پاسخ به این ایراد، آیه مذکور نازل شد که کعبه بخاطر سابقه‌اش تقدم بر بیت‌المقدس دارد و قبل از کعبه هیچ معبدی در روی زمین وجود نداشت و الا اولیت این آیه باطل خواهد شد و به تعبیر حضرت آیه الله جوادی آملی ظاهر اطلاق آیه این است که کعبه اولین مسجد جهانی است که هیچ پیامبری غیر از کعبه قبله نداشته است، از آنجائی که طبق آیات 31 و 58 و 59 مریم همه انبیاء سجده می‌نمودند و نماز داشتند ناچار به ستمی بوده اگر بگوئیم قبلهغیر از کعبه بوده با اطلاق آیه سازگاری ندارد.[49]

 مراد از اولیت

اقوال و توجیهات مختلقی نقل شده است- فی کونه مبارکا و هدی للعالمین- اول بیت وضع للعباده- اول بیت ظهر علی وجه الماء عند خلق السماء و الارض- اول بیت بناه آدم فی الارض و اولیت در فضل و شرف[50] قدر متقین از اولیت با عنایت به سیاق آیه و اطلاق آن و بعض روایات، اولیت در معبد عمومی و فضل و شرف خواهد بود چونکه:

اولاً: این آیه همچنانکه اشاره شد در پاسخ به اعتراض یهود در مورد تغییر قبله، نازل شد از آنجائی که در اعتراض آنها هم سبقت زمانی و هم فضل و شرف برای بیت المقدس ذکر شده بود این آیه هم که در پاسخ آنهاست لااقل هر دو را در بر خواهد داشت.

ثانیاً: با عنایت به اینکه سیاق در بیان مزایای بیت الله است پس مقصود اصلی از ذکر اولیت بیان فضیلت است و از آنجایی که صرف قدمت تاریخی دلیل بر فضیلت چیزی نمی‌شود و نفاست و قداست به ارمغان نمی‌آورد پس یک چیز دیگر هم باید در کنار این قدمت تاریخی باشد تا باعث ارزش شود و آن در اینجا معبد بودن است چنانکه غالب مفسرین اعم از خاصه و عامه در تفسیر وضع للناس گفته‌اند مراد وضع بیت برای عبادت مردم است[51] چونکه وضع للناس در مورد کعبه معانی غیر از این نخواهد داشت مؤید آن، روایتی است که از علی (ع) نقل شده که آن حضرت فرمود:

… و لکنه کان اول بیت وضع لعباده الله [52]

شاهد دیگر اطلاق کلمه عتیق بر بیت الله[53] است چونکه عتیق در لغت به چیزی گویند که هم قدمت تاریخی دارد و هم از قداست برخوردار باشد.[54] از این رو به چیزی که یکی از این دو را نداشته باشد عتیق اطلاق نمی‌گردد.

پس کعبه با سابقه‌ترین معبد و با ارزش‌ترین مکان در روی زمین است جائی که از سالیان بسیار دور انبیاء و اولیاء و بندگان خدا در آنجا به عبادت خدا مشغول بوده‌اند و آن فضا را با عبادت خود معطر و منور و قداست بخشیدند، مکان مقدسی که واضع آن خداوند متعال است چونکه در جمله وضع للناس نائب فاعل مردم قرار داده شده است پس واضع غیر مردم خواهد بود.

 

ب) خانه خدا

در بحث قبل اثبات شد که کعبه اولین معبد عمومی در روی زمین و با ارزش‌ترین مکان است اما مشخص نگردید که این خانه متعلق به کیست. در این بخش با استناد به آیات الهی استنباط خواهد شد که کعبه خانه خداست . و عهدنا الی ابراهیم و اسماعیل ان طهرا بیتی …[55]

و اذ بوانا لابراهیم مکان البیت ان لا تشرک بی شیئا و طهر بیتی … [56]

در عظمت این خانه همین بس که خود خداوند متعال در این دو آیه مبارکه، این خانه را به خودش نسبت داد و این تنها خانه‌ای است که به خداوند استناد شده است و در مورد دیگری حضرت ابراهیم(ع) این خانه را به خداوند منان نسبت داد.

ربنا انی اسکنت من ذریتی بواد غیر ذی زرع عند بیتک المحرم[57]

از آنجایی یکه عظمت و عزت خداوند قابل تصور نیست خانه‌ای را که خود خدا به خودش نسبت داد هم قابل تصور نخواهد بود از این رو دو تا از بهترین بندگان خود یعنی ابراهیم و اسماعیل را مأمور تطهیر آن کرد چونکه این خانه متعلق به اوست هر کسی نمی‌تواند آن را تطهیرکند، چنانکه مشرکین به احترام این خانه حق ورود در آن، بلکه نزدیک شدن آنرا ندارند.

انما المشرکین نجس فلا تقربوا المسجد الحرام[58]

بلکه مسلمین و مؤمنین هم بدون جواز عبور و لباس احرام و رمز مخصوص حق ورود ندارند و اگر اشتباهاً عبور کردند باید برگردند اگر به موسی خطاب شد: فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی[59]. ای موسی این سرزمین مقدس طوی است کفشهایت را دربیاور.

اما زائر خانه خدا هنوز به وادی مقدس کعبه نرسیده بلکه فرسنگ‌ها مانده باید کفش و کلاه و… را در آورد چونکه خانه، خانه خداست و بخاطر همین خانه است که منطقه‌ای حرم امن الهی و مقدس و محترم شمرده شده که شامل شهر مکه و بخشی از اطراف آن می‌گردد و دارای احکام و خصائص ویژه‌ای گشته است.

پس کعبه خانه[60] خداست و سفر حج بسوی بیت الله است پس هر کس در روی کره زمین بخواهد به زیارت خانه خدا برود باید آهنگ حج کند و از آنجائی که سفر حج الی الله است پس هر کس بخواهد صاحبخانه را با چشم دل ببیند باید از نزدیک مهمان او شود مگر می‌شود کسی به مهمانی برود آن هم مهمانی چند روزه و بر سر سفر اکرام او بنشیند اما وجود میزبان را احساس نکند و با چشم دل نبیند همچنانکه حسین بن علی(ع) در دعای عرفه
فرمود: عمیت عین لا تری

 

ج) کانون توحید

و اذ بوّانا لابراهیم مکان البیت ان لا تشرک بی شیئاً و طهر بیتی للطائفین و القائمین
والرکع السجود
[61]

با عنایت به وقوع نکره در سیاق نهی که مفید عموم است استظهار می‌شود که جایگاه کعبه بر توحید صرف بنا شده است که هیچ نوع شرکی اعم از شرک جلی و خفی در آن مکان نباید راه داده شود. و از سوی دیگر با توجه به اینکه کلمه آن در ان لا تشرک بی، أن مفسره است یعنی این جمله، تفسیر تبوئه می‌باشد، فهمیده می‌شود که هدف از جای دادن ابراهیم در این مکان برای این بود که تنها خدا پرستیده شود و هیچ چیزی شریک او قرار داده نشود پس هدف از تبوئه (جای دادن ابراهیم) این نبود که این مکان محل سکنی او قرار گیرد. در دنباله این آیه به هدف دیگری برای تبوئه ابراهیم(ع) اشاره می‌کند و می‌فرماید: و طهر بیتی
لطائفین … یعنی نه تنها ابراهیم هیچ چیز را در این مکان نباید شریک او قرار دهد بلکه باید برای زائران و طواف کنندگان کانون توحید احداث نماید و از هر گونه مظاهر شرک و کفر و هر چه شائبه غیر می‌رود پاکسازی نماید تا بندگان او در کنار خانه‌اش فقط به او بیندیشند و او را عبادت کنند و درس توحید بیاموزند.

پس در این آیه کریمه دو چیز هدف تبوئه ابراهیم (ع) در کنار خانه خدا قرار داده شد یکی نفی و دیگری اثبات، اولی مربوط به شخص ابراهیم (ع) است که هدف از اسکان او این است که هرگز به او شرک نورزد و اساس خانه را بر توحید استوار کند و بعد از اینکه خودش موحد شد باید این خانه را طوری پایه‌گذاری کند که خالی از هر گونه شائبه شرک و کفر باشد تا دیگران هم فقط او را عبادت کنند. شاهد دیگر بر اینکه این مکان کانون توحید است استعمال ضمیرمتکلم وحده (بی و بیتی) در دو جای این آیه است یعنی خداوند با ضمیر متکلم وحده به خودش‌نسبت داد یعنی‌خانه خداست پس فقط باید خدا پرستیده شود و به تعبیر مرحوم علامه طباطبائی بیت را به خود نسبت داد تا بفهماند که این خانه مخصوص عبادت من است لاغیر[62]

وبـه‌تعـبیربعـضی مفسـرین دیگـر، اضـافه البـیت الـی نفـسه یعـنی لا یلیـق ان یعبد فیه غیره.[63]

و احتمالاً نامگذاری کعبه به بیت عتیق[64] اشاره به همین مطلب فوق باشد این خانه آزاد است و کسانی صلاحیت طواف و عبادت به گرد بیت عتیق را دارند که از بند عبودیت غیرخدا آزاد شده باشند و یا لااقل با طواف دور این کانون توحید از هر نوع رقیت و بندگی غیرخدا آزاد شود و فقط سر به آستان خدا فرود آورد.[65]

مؤید دیگر تکرار لاشریک لک لبیک در تلبیه می‌باشد یعنی از آنجائی که حاجی قصد ورود به سرزمین توحید و تجلی‌گاه توحید دارد از اول باید اساس خود را بر توحید و نفی غیر، بنا کند همچنانکه شاید وجه استحباب ورود به مسجد الحرام از باب بنی شبیه (محل دفن بت هبل در فتح مکه) برای این جهت باشد که این خانه از آنجائی که کانون توحید است ابتدا باید غیر خدا لگدمال، سپس وارد شد.

 

د) تجلی‌گاه نشانه‌های الهی

فیه آیات بینات مقام ابراهیم (ع) و من دخله کان آمنا و لله علی الناس حج البیت … [66]

در این خانه نشانه‌های روشن الهی از توحید و معنویت و نبوت و امامت و ایثارگری‌ها و زندگی سراسر مبارزه حضرت ابراهیم (ع) … به چشم می‌خورد که قدم به قدم آن یادآور آیات و نشانه‌های فراوان الهی است که هر کس بخواهد این آیات را ببیند باید آهنگ این خانه کند و از طرف دیگر باید سعی و تلاش نماید تا این آیات را در جان خود مشاهده نماید و همچون‌ هاجر بعد از سعی و تلاش، به چشمه‌ای دست یابد.

مراد از آیات بینات[67] چیست؟

مفسرین در تفسیر آیات بینات دو گونه اختلاف نموده‌اند یکی در تعیین مصادیق آیات بینات کـه این اختـلاف مهم نیست چونکـه از قبیل بیـان مصادیق است و هر مفسری بعض مصادیق

آنرا ذکر کرده و ادعای انحصار آنرا هم ندارد.

اختلاف دیگر این است در این آیه کریمه چند تا از آیات بینات ذکر شده است.

سه قول وجود دارد:

1- بعضی از مفسرین گفته‌اند: در این آیه فقط یکی از آیات بینات که مقام ابراهیم(ع) باشد ذکر شده است اما از آنجایی که آیات جمع و مقام ابراهیم مفرد آورده شد چند توجیه نموده‌اند یکی اینکه مقام ابراهیم بمنزله آیات بینات است مثل خود ابراهیم که بمنزله یک امت مطرح شده است ان ابراهیم کان امه قانتا لله … [68]

از این رو آلوسی در توضیح آن گفت: صح بیان الجمع بالمفرد بناءاً علی اشتمال المقام علی آیات متعدده بعد گفته: اگر چه مقام در ظاهر یک آیه است اما چند آیه را در خود جمع کرده است از جمله اثر قدمیه فی الصخره – عوصهما فیها الی الکعبین – ابقاءه علی ممر الزمان … حفظه علی الاعداء دون سائر آیات الانبیاء[69]

و یا گفته‌اند تعداد آیاتی که در مقام ابراهیم وجود دارد این است که مقام هم دلالت بر قدرت خداوند دارد هم نبوت حضرت ابراهیم[70] و هم می‌رساند که دین پیامبر اسلام بر دین ابراهیم استوار است.

توجیه دیگر اینکه مقام مصدر است از این رو جمع بسته نمی‌شود پس مقامات ابراهیم (ع) مراد است.[71]

2- قول دیگر این است که در این آیه مبارکه دو تا از آیات (مقام ابراهیم (ع) – و من دخله کان امنا) ذکر شده است یعنی نعمت امنیت هم بعنوان یکی دیگر از آیات بینات ذکر شده ، همچنانکه خداوند متعال در موارد دیگر امنیت را بعنوان یکی از نعمتهایش به رخ مشرکین کشیده است.

اولک یروا اناجعلنا حرما امنا ویتخطف الناس من حولهم افبا لباطل یؤمنون وبنعمه الله یکفرون[72]

وجود نعمت امنیت در سرزمینی که مردم آن ربوده می‌شدند دلالت بر قدرت خداوند دارد پس چرا به باطل ایمان می‌آورند و شکر نعمت را بجا نمی‌آورند و به خداوند ایمان نمی‌آورند این قـائل در توجیه جمع بودن آیـات گفته است اگـر چـه مقام و امنیت تثنیه است و آیات جمع اما لفظ الجمع قد یستعمل فی الاثنین[73]

3- قول سوم که از همه معقول‌تر و احتیاج به توجیه‌های مذکور در قول اول و دوم ندارد این است که بگوئیم سیاق آیات در مقام بیان مزایای بیت الله است همچنانکه در آیه قبل در مقابل اعتراض یهود به برتری بیت المقدس بر کعبه سه مزایا برای کعبه را ذکر فرمود (اول بیت وضع للناس … مبارکا – هدی للناس) در دنباله آن هم یکی دیگر از مزایای کعبه را ذکر می‌کند (فیه آیات بینات) که خانه خدا را بعنوان تجلی‌گاه آیات روشنش معرفی کرده است و سپس سه تا از مهمترین آیات را ذکر نموده است.[74] الف: مقام ابراهیم ب: تقریر الامن فیه - من دخله کان آمنا (توضیح این دو مطلب در ضمن اقوال قبلی بیان شد). ج: ایجاب حجه علی الناس المستطعین (و لله علی الناس حج البیت)

 

تذکر چند نکته

الف) ذکر این سه نشانه و علامت در آیه مورد بحث به معنی انحصار آیات بینات در این سه نیست بلکه از باب ذکر مهمترین آنهاست چنانکه مفسرین آیات دیگری هم ذکر نموده‌اند مانند زمزم- صفا و مروه – حجر اسماعیل – حجرالاسود- دوام و بقاء خانه خدا در طول تاریخ در برابر دشمنان سرسخت و …

همچنان که امام صادق (ع) در مورد این آیات سؤال شد فرمود:

مقام ابراهیم حیث قام علی الحجر فاترت فیه قد ماه و الحجر الاسود و منزل اسماعیل[75]

مرحوم علامه طباطبائی هم در ذیل این روایت گفت:

فی هذا المعنی روایات اخر ولعل ذکر هذه الامور من باب العدو ان لم تشتمل علی بعضها الایه[76]

ب) بنابر قول‌سوم باید برای دوجمله آخری کلمه أن در تقدیر گرفت تا بدل یا عطف بیان برای آیات بینات واقع شود یعنی مقام ابراهیم و ان من دخله کان آمنا و ان الله علی الناس حج البیت.

سپس بعنوان اختصار ان حذف شد پس معنی آیه این می‌شود مقام ابراهیم و امن من دخله و حج البیت من استطاع الیه سبیلا[77]

اما مرحوم علامه طباطبائی فرمودند این تقدیر بنابر قول سوم لازم نیست .

پس کعبه تجلی‌گاه آیات روشن الهی و یادآور مبارزات و بندگی قهرمان توحید و تسلیم و رضای محض اسماعیل و ایثار و فداکاری هاجر و صبر و بردباری وضف ناشدنی
رسول الله(ص) و مبارزات و حماسه‌های بی‌نظیر پرچم‌دار عدل و توحید امیرالمومنین(ع) و یادآور شکنجه شدن اصحاب رسول الله(ص) وبالاخره مکانی که سیزده روزاقامت درآن،سیزده سال خاطرات زمان رسول الله(ص) را بهمراه دارد. از اینرو حضرت امام رضوان الله علیه فرمود: جای جای این سرزمین محل نزول و اجلال انبیاء بزرگ و جبرئیل امین و یادآور رنج‌ها و مصیبت‌های چند ساله‌ای است که پیامبر اکرم (ص) در راه اسلام و بشریت متحمل شده‌اند …
[78]

بناء کعبه یادآور ایثار و هجرت ابراهیم …[79] اخلاص پدر و پسر[80] و کوه صفا و مروه یادآور تلاش و سعی هاجر و یادآور دعوت عمومی پیامبر اکرم بر فراز این کوه - جبل النور یادآور نزول قرآن و جبرئیل امین -  مولد علی یادآور یکی از معجزات الهی، وخلاصه قدم به قدم آن یادآور آیات و نشانه‌های فراوان الهی است.

 

ه: منطقه امن بین‌المللی 

من دخله کان امنا [81] 

واذ جعلنا البیت مثابه الناس وامنا [82]

بر هیچ فرد عاقلی پوشیده نیست که بزرگترین نعمت برای هرانسان وجوامع انسانی وجود یک محیط امن و مطمئن است که افراد آن جامعه باکمال صفا و صمیمت به دور از هر نوع نفرت و تمایزات و تجاوزات در کنار هم بسر برند که تحقق چنین جامعه‌ و مرکزی از آرزوهای دیرینه بعضی از دانشمندان از زمان افلاطون تا عصر تمدن بوده و هست و سازمانها و جوامع بین‌المللی باتمام وسعت و خرج سنگین درصدد تحقق چنین آرمانی هستند اما تاکنون راه به جایی نبرده‌اند واز سوی دیگر ضرورت چنین منطقه و مکانی با توجه به دنیای پر آشوب و هیجان که شعله جنگ و نزاع و تفرقه سراسر عالم را فرا گرفته بر هیچ شخصی پوشیده نیست اما خداوند متعال طبق حکمت متعالیه‌اش قرنها قبل، منطقه‌ای را در یک نقطه زمین برای چنین اهداف مقدسی تأسیس وتامین نموده است که در هیچ جای دنیا چنین امنیتی وجود نداشته وندارد به حدی که حتی شکار حیوانات بلکه نشان دادن آن با گوشه چشم ممنوع می‌باشد آن هم درمنطقه‌ای که یتخطف الناس من حولهم ، امنیتی که باعث سکون قلب و آرامش خاطر گردد[83].  خصوصاً با عنایت به آیه دوم که جهت مبالغه از مصدر استفاده شده[84] ووصف برای بیت قرار داده شد تادلالت بر امنیت خالص وواقعی بکند. چونکه ءامناً با أمناً باهم فرق دارند.

بعلاوه توجه به اطلاق ءامناً و أمناً در هر دو آیه ما را به مطلب دیگری رهنمون می‌کند که مراد، امن از دنیا و آخرت است چنانکه امام صادق (ع) در توضیح امنیت بیت‌الله فرمود:

من أمَّ هذا البیت وهو یعلم انه البیت الذی امره الله عزوجل به و عرفنا اهل البیت حق معرفتنا کان ءامنا فی الدنیا والاخره[85]

مؤید این روایت دودسته دیگر از روایات است که دسته‌ای بر امن دنیوی دسته دیگر بر امن اخروی دلالت دارند[86].

این تامین الهی در حقیقت پاسخ به دعاهای مکرر حضرت ابراهیم در مورد امنیت آن منطقه است که بنو به خود حکایت از اهمیت این نعمت می‌کند خصوصاً با توجه به دعاهای هفتگانه ابراهیم[87] که اولین درخواست خود راهمین نعمت قرار داده[88] تا آنجا که این دعای امنیت را مقدم بر توحید ودوری از بت‌پرستی[89] نمود همچنانکه خداوند در بیان عظمت این نعمت فرمود.

اولم نمکن لهم حرمنا امنا[90] .

و در جای دیگر فرمود اولم یرو انا جعلنا حرمنا امنا ویتخطف الناس من حولهم افبالباطل یومنون و بنعمه الله یکفرون [91]

خداوند منان در یک سرزمین بحرانی که در همه جا کشتار و غارت بود یک منطقه‌ای را در امنیت قرار داد در حالیکه دربیرون این منطقه، انسانها ربوده می‌شدند وازآنجائیکه این نعمت بزرگ احتیاج به شکرگزاری عملی و اعتقادی داشت فرمود آیا بجای شکر و ایمان آوردن به خدا، سراغ باطل می‌روید و به نعمت خدا کفران می‌ورزید آنهم در خانه خدا در کانون توحید بسراغ بت و صنم می‌روید بدلو نعمت الله کفراً …. و جعلو لله اندادا [92]

همچنان که در این عصر هی خیلی از افراد بجای شکر این نعمت به دنبال بتهای شرق و غرب به راه افتادند و جعلو لله انداداً. سپس در دنباله آیه چنین نتیجه می‌گیرد.

و من اظلم ممن افتری علی الله کذبا او کذب بالحق لما جائه …[93]

آیا ظلم و ستم از این برتر تصور می‌شود که انسان بجای شکر از نعمت و ایمان آوردن به خداوند،در بیت الله و کانون توحید به سراغ غیر الله برود که این بدترین نوع کفران نعمت است.

پس کعبه یک مرکز امن بین‌المللی است و بعنوان یکی از نعمت‌های بزرگ الهی در قرآن بشمار رفته است، نعمتی که شرط اساسی و عامل اولیه برای شکل‌گیری و قوام هر جامعه است و از سوی دیگر مظلومان تاریخ از سراسر عالم می‌توانند در این نقطه جمع بشوند و بدور از هر گونه وحشت فریاد خود را به گوش جهانیان برسانند تا چاره‌اندیشی شود ووجود چنین امانخانه‌ای تاثیر زیادی در جلوگیری از ظلم و تجاوز دارد که جهان بداندیک چنین جائی وجود دارد که به داد مظلوم و بی‌پناه رسیدگی خواهد کرد و از سوی دیگر چنین مرکزی فتح باب مذاکرات و رفع مخاصمات بین دول و ملل اسلامی خواهد شد و از ناحیه دیگر تکرار و تشکیل این کنگره در هر سال یکنوع آموزش تعلیم عملی امنیت به مسلمین عالم است تا نمونه‌هائی برای همه ایام سال و ایام عمردر طول زندگی باشد.

 

جمع‌بندی

1- از آنجائی که خداوند متعال کعبه را امانخانه عمومی قرار داد پس هیچ فردی و گروهی حق نا امن کردی این مکان مقدس را ندارد.

2- مراد از امنیت ، امنیت تکوینی و تشریعی ودنیوی واخروی است واحتمالاً تکوینی قبل از اسلام هم وجود داشت(امنهم من خوف)اما تشریعی بعدازاسلام اضافه شد(من دخله کان امنا)

3- بر همـه مسلمـین فرض و لازم اسـت که از فـرصت منـاسب و بی‌نظیر برای رفع تفرقه

و مخاصمات به احسن وجه استفاده نمایند.

 

و: مرجع و پناهگاه عمومی

و اذ جعلنا البیت مثابه للناس وامنا [94]

از آنجائیکه آیه در مقام یادآوری یکی از نعمتها به پیامبر اسلام یا مردم می‌باشد[95] و با ضمیر متکلم مع‌الغیر آنرا به خودش نسبت داد و از سوی دیگر لفظ مثابه هم مطلق و هم با تاء مبالغه[96] ذکر شده و از ناحیه دیگر مثابه یک لفظی است که معنای وسیعی بهمراه دارد بطوری که بعضی از مفسرین تا دوازده معنی برای آن ذکر کرده‌اند[97] که توجه به همه اینها ولفظ الناس سبب توجه بیشتر به مثابه بودن خانه خدا خواهد شد خانه‌ای که ملجا ومرجع و پناهگاه همه مردم قرار داده شد، مکان مقدسی که نفع و ثواب مادی و معنوی بهمراه دارد خانه‌ای که محل بازگشت  وتوبه از گناهان فردی و اجتماعی وباعث تنبه وبیداری از هرگونه غفلت ولغزش و سبب سیراب از آب حیات زندگی خواهد شد.

تردیدی نیست که جامعه بشری بهنگام بروز اختلافات و تعدیات احتیاج به یک چنین ملجاء و مرجع بین‌المللی دارد که از یک سو متعلق به گروه و طائفه ودولت خاصی نباشد واز سوی دیگر مورد احترام همگانی باشد وچنین پناهگاهی در هیچ نقطه جهان برای هیچ ملتی و قبیله‌ای با چنین اوصاف وجود ندارد.

و از آنجائیکه کعبه پناهگاه همه مردم است (للناس) پس این مکان مقدس نباید برای عده‌ای خاص پناهگاه گردد اما برای عده دیگر شکنجه‌گاه و برای دسته دیگر قتلگاه گردد.

5- اهمیت حج از جهت زمان

الحج اشهر معلومات[98]

حج از جمله اعمالی است که باید در ماههای معینی انجام پذیرد و بطوری که در این آیه، حج خود این ماههای معین مطرح شده است مثل اینکه حج همین ماهها معین است وماههای معین همان حج است . پس هرعملی که در قبل یا بعد از این ماهها انجام گیرد از اعمال حج محسوب نخواهد شد و این ماههای معین بر اساس روایات معتبر ماههای شوال وذیقعده و چند روز از ذیحجه است که این سه ماه از ماههای حرام هستند که در اسلام محترم ودارای احکام ویژه‌ای است.

ان عده الشهور عند الله اثنا عشر شهراً فی کتاب الله یوم خلق السموات و الارض منها اربعه حُرم ذلک الدین القیم فلا تظلموا فیهن انفسکم [99] 

حج علاوه بر اینکه مثل صوم درماه معینی انجام می‌گیرد امافرقی که با مانند صوم دارد این است که ماههای حج از ماههای حرام است که پیش خداوند محترم است بعلاوه اگر قضا روزه ماه مبارک رمضان در ماههای دیگر سال قابل جبران است اما در حج چنین چیزی امکان ندارد باید در همان وقت مشخص انجام پذیرد از این رو در آیه، فوق . اشهر معلومات حمل بر الحج شد با آنکه حج خود اشهر معلومات نیست بلکه اعمال حج در ماههای معینی انجام می‌پذیرد.

بعلاوه از ظاهر آیه دیگر استفاده می‌شود که یکی از حکمتهای وجود ماه با آن همه اهمیتی که دارد بیان اوقات زمان حج ذکر شده است.

یسئلونک عن الاهله قل هی مواقیت للناس والحج[100].

روشن است که سوال از حقیقت قمر نیست بلکه سوال از هلال ماه است که حکمت و فایده ان چیست چنانکه از جواب این مطلب به خوبی فهمیده می‌شود چونکه جمله قل هی مواقیت للناس و الحج جواب از حقیقت ماه نیست بلکه اشاره به حکمت وآثار هلال ماه دارد. که این مضمون در آیات دیگر هم تکرار شده است.[101]

مؤید دیگر شأن نزولی است که از معاذ بن جبل نقل شده که خدمت پیامبر عرض کرد مکرر از ما سؤال می‌شود که این هلال ماه چیست که تدریجاً بصورت بدر کامل در می‌آید و باز به حالت اول بر می‌گردد و مثل شمس یک حالت ندارد.[102]

 پس از این آیه مبارکه و نظایر آن استظهار می‌شود که ماه یک تقویم طبیعی برای تمام افراد بشر اعم از باسواد و بی‌سواد است که می‌توانند از این تقویم استفاده نموده و بر اساس آن نظام زندگی را استوار کنند اما نکته قابل توجه در این آیه مبارکه این است که جمله هی مواقیت للناس شامل همه وظائف دینی و غیردینی می‌شود اما برای نشان دادن اهمیت حج مجدداً آنرا به تنهائی ذکر نمود تا ارتباط تنگاتنگ حج با دگرگونی ماه را برساند و ماههای حج از راه هلال قمر بدست آید چونکه حج را به هیچ وجه نمی‌شود در ماههای دیگر انجام داد. از این رو در دنباله آیه مبارکه، انجام دادن اعمال حج در غیر موسمش را تشبیه کرده به انسانی که بخواهد از نقبی که پشت خانه‌اش زده وارد منزلش بشود و از راه معمولی وارد نشود چنانکه فرمود: و لیس البربان تأتوا البیوت من ظهورها و لکی البر من اتقی و اتوا البیوت من ابوابها[103]. چنانکه بعضی مفسرین در تفسیر این آیه گفته‌اند که آیه مبارکه اشاره به یکی از اعمال جاهلیت بنام نسییء دارد که حج را به خاطر منابع شخصی در غیر ایامش انجام می‌دادند.[104]

 

اهمیت و جایگاه حج در روایات

از آنجایی که کتاب و سنت بعنوان دو ثقل در منابع اسلامی فریقین ذکر شده تا آنجا که هرگز از هم جدا شدنی نیستند (لن یفترقا ابدا) از این رو بر آن شدیم که اهمیت و جایگاه حج از زاویه ثقل دیگر هم مورد بررسی قرار گرفته و بخاطر کثرت روایات و نکات و فوائد مختلف و بهتر مورد استفاده واقع شدن مطلب، ما را بر آن داشت که روایت را در ضمن عناوین زیر مورد بررسی قرار دهیم.

  

1- حج جلوه‌گاه شریعت اسلام

قال رسول الله (ص) … و الخامسه الحج و هی الشریعه[105]

نبی مکرم اسلام (ص) در ضمن بیان علل فرائض الهی، درباره علت وجوب حج فرمود: حج معادل همه شریعت است یک مدل کوچک از اسلام بزرگ است گویا خداوند اراده کرده که اسلام با همه ابعاد در یک عبادت جمع کند تا حاجی یکباره کل اسلام را بطور خلاصه تجربه نماید. از این رو مرحوم صدوق (ره) در خصال در توضیح این روایت فرمود:

و قد جاء فی تعلیل الرسول (ص) للحج ضمن تعلیله لسائر الفرائض بأنه معادل لتمام الشریعه اذ یقول (ص) جائنی جبرئیل فقال لی یا احمد الاسلام علی عشره اسهم أوَلُها شهاده ان لا اله الا الله و هی الکلمه (الملّه) و الثانیه الصلاه و هی الطهر (الفریضه) والثالثه الزکاه و هی الفطره (المطهره) و الرابعه الصوم و هی الجنه و الخامسه الحج و هو (هی) الشریعه[106]

پس با توجه به این روایت و روایات دیگر استفاده می‌شود که حج آئینه تمام نمای دین و تجلی‌گاه اسلام است که تکرارش در هر سال سبب تضمین اسلام در گذر زمان خواهد شد. شاهد بر این مدعا این است هر چه که از فوائد و آثار برای چهار واجب دیگر در این روایت ذکر شده در حج هم وجود دارد. چونکه در حج هم توحید است هم نماز است هم انفاق مالی و هم آزادی از جهنم و …

 

2- حج پرچم اسلام

قال علی (ع) … و جعله سبحانه و تعالی للاسلام علما[107]

همانطوری که در مسیر جاده و خیابان برای هدایت و راه‌یابی، نشانه و علامتی نصب می‌کنند تا انسان متحیر و منحرف نگردند خداوند منان هم برای کسانی که بعلل مختلف راه گم کرده‌اند یا در غفلت فرو رفته‌اند یا متحیر و سرگردان هستند کعبه و برنامه حج را علم و نشانه اسلام قرار داد تا با تفکر در کعبه و آیات روشن آن و مناسک حج و برنامه‌های آن، تحولی در آنها بوجود آید و با تمام وجود درک کند که اسلام دین توحید خالص است و از هر گونه شرک بری است دین مساوات است دین وحدت و اتحاد است دین فردی نیست بلکه اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و … است و خلاصه اسلام دین جامع و در متن زندگی مردم و حکومت قرار دارد.

 

3- حج از ارکان مهم اسلام

حج یکی از ارکان پنجگانه‌ای است که کاخ رفیع اسلام بر آنها استوار گشته است

بنی الاسلام علی خمس علی الصلاه و الزکاه و الحج و الصوم و الولایه[108]

حج نه تنها یکی از ارکان خمسه اسلام است بلکه در میان این ارکان از همه مهمتر و جامعتر بشمار می‌آید چنانکه مرحوم صاحب جواهر در تعریف و برتری حج از ارکان دیگر فرمود:

و هو من اعظم شعائر الاسلام و افضل ما یتقرب به الانام الی الملک العلام لما فیه من اذلال النفس و اتعاب البدن و هجران الاهل و التغرب عن الوطن و رفض العادات و ترک اللذات و الشهوات و المنافرات و المکروهات و انفاق المال و شد الرحال و تحمل مشاق الحل و الارتحال و مقاساه الاهوال و الابتلاء بمعاشره السفله و الانذال فهو حینئد ریاضه نفسانیه و طاعه مالیه و عباده بدینه قولیه و فعلیه، و جودیه و عدمیه و هذا الجمع من خواص الحج من العبادات التی لیس فیها اجمع من الصلاه و هی لم تجتمع فیها من اجتمع فی الحج من فنون الطاعات … و علی کل حال فللحج اسرار و فوائد لا یمکن احصاؤها[109]

سپس مرحوم صاحب جواهر ادامه داد: و من هنا ورد ان الحج المبرور لا یعدله شیئی که هیچ چیز برابری با آن نمی‌کند و لذا امام صادق (ع) در پاسخ سؤال عمر بن یزید است که عرضه داشت ما یعدل الحج شیئ ؟ فرمود: ما یعد له شیئ و الدرهم فی الحج افضل من الفی الف فیما سواء فی سبیل الله[110]

نکته قابل توجه در این روایت این است که یک درهم در راه حج برتر از هزاران خرج‌هائی است که آن خرجها هم در راه خدا مصرف شده باشد یعنی این مقایسه بین مصرفهای فی سبیل الله است نه غیر آن.

سپس صاحب جواهر تمسک به روایات دیگر نمود تا برتر بودن حج از سایر عبادات را اثبات نماید. از جملة روایتی است که امام (ع) در مورد برتری حج از نماز و روزفرمودانه افضل من الصلوه و الصیام و سپس علت این افضل بودن را هم ذکر نمود لان المصلی یشتغل عن اهله ساعه و ان الصائم یشتغل عن اهله بیاض یوم و ان الحاج لیشخص بدنه و یضحی نفسه و ینفق ماله و یطیل الغیبه عن اهله لا فی مال یرجوه و لا فی تجاره[111].

چنانکه در روایت دیگر فرمود: اما انه لیس شیئ افضل من الحج الصلوه سپس ادامه می‌دهد و فی‌الحج هنا صلوه و لیس فی الصلاه تدلکم حج[112]

مرحوم صدوق در جمع این روایت و روایت دیگر فرمود: فالحج بهذا الوجه افضل من الصلوه و صلوه فریضه افضل من عشرین حجه مجرده عن الصلاه[113]

اما از آنجایی که حج متضمن نماز می‌باشد حج برتر از نماز خواهد بود. همچنانکه در روایت دیگری حج برتر از صیام و جهاد مطرح شده است.

انه افضل من الصیام و الجهاد و الریاط[114]

و بالاخره امام صادق (ع) با تصریح تمام و با تعبیر کان در مورد برتری حج از نماز و روزه فرمود: کان ابی یقول الحج افضل من الصلوه و الصیام..[115]که از تعبیر کان ابی یقول استمرار این کلام استظهار می‌شود.

پس از مجموعه مطالب گذشته چنین بدست می‌آید که حج از اعظم شعائر اسلام و از مهمترین ارکان دین و از همه عبادت برتر و جامعتر می‌باشد و شاید بخاطر همین جهات بود که حج در بعض روایت در ردیف قرآن سامت و قرآن ناطق قرار داده شد.

ان لله عزوجل حرمات ثلاث لیس مثلهن شیئی کتاب الله و هو نور و حکمه، و بیته الذی جعله للناس قیاما و قبله و أنسا و لایقبل الله من احد یوجهها الی غیره، و عتره نبیکم[116]

 

4- حج عامل تقویت دین

قال علی(ع) فرض الله.. و الحج تقویه للدین[117]

هر نهاد و انقلاب و .. به مرور زمان بر اثر عواملی رو به ضعف می‌گذارد یا متزلزل می‌گردد که احتیاج به عامل تقویت کننده یا پشتوانه‌ای دارد تا ضعف و تزلزل آن جبران گردد. از آنجائی که نهاد مقدس دین هم از این اصل مستثنی نیست و بر اثر تبلیغات سوء دشمنان و قلم بدستان مزدور از یک سو، و طغیان هوسها و شهوات از سوی دیگر، دین و اعتقادات مردم به مرور زمان کم رنگ می گردد و مردم در خواب غفلت قرار خواهند گرفت که ناگاه نسیم لطف الهی می‌وزد و ندای لله علی الناس حج البیت پرده غفلت را کنار زده و دلها را تکان داده و کاروانهای حج از کنار و گوشه جهان و با جنب و جوش چشمگیر براه افتاده و اجتماع باشکوهی از مسلمین تشکیل می‌گردد و روح تازه‌ای به اصل دیدن دمیده و باعث تقویت ایمان می‌گردد و در همان لحظه اول با کندن زر و زیور و پوشیدن جامعه سفید، انسان را به یاد مرگ و قیامت می‌اندازد انسانی که غرقی در زرق و برق دنیا بود و خیال می‌کرد همیشه می‌خواهد در این دینا بماند اما در همان گام اول حج، زنگ بیدار باش به صدا در می‌آید و چنان تکانی به انسان می‌دهد که ای انسان کجا می‌روی (این تذهبون).

همه اعمال حج تاثیر بسزائی در تقویت ایمان و در نتیجه دین خواهد داشت از این رو امیرالمؤمنین (ع) فرمود حج باعث تقویت دین می‌شود و بخاطر همین تقویت، واجب و لازم شمرده شده است بطوری که اگر حج تشریع نمی‌شد اصل دین رو بسردی می‌گرائید چنانکه امام صادق (ع) هم فرمود:

لا یزال الدین قائماً ماقامت الکعبه[118]

و نه تنها بقاء دین در گرو حج و کعبه است بلکه بقاء مسلمین هم در گرو حج است همچنانکه امیر بیان (ع) در این باره فرمود: لا تترکوا حج بیت ربکم فتهلکوا[119]

این مضامین در جوامع روائی عامه هم نقل شده است چنانکهه جابربن عبدالله از رسول خدا نقل می‌کند که هذا البیت دعامه الاسلام[120]

و یا از حسن نقل کرده‌اند که گفته لا یزال الناس علی دین ما حجوا البیت و استقبلوا القبله[121]

ظاهرا این روایات در راستای همان آیه مبارکه سوره مائده است که فرمود جعل الله الکعبه البیت الحرام قیاما للناس[122] چه قوام دینی و چه دنیوی چنانکه امام صادق (ع) در تفسیر قیاماً للناس فرمود جعلها لدینهم و معایشهم[123].

بررسی تاریخ هم نشان می‌دهد ایام حج فرصتی بسیار مناسب و بی‌نظیر برای تبلیغ و نشر فرهنگ غنی اسلام در میان قشر وسیع مسلمان که بر اثر تبلیغات سوء، ایمان آنها کم رنگ گردیده، می‌باشد بعلاوه این تبلیغ و نشر فرهنگ اسلامی منجر به زائرین و حجاج نمی‌شود بلکه هر کدام در بازگشت به شهر و آبادی خود فرهنگی را که با خود آورده نشر می‌دهد و تکرار این عمل در هر سال عامل بسیار قوی  در بقاء و تقویت دین و ضامنی برای جاودانگی اسلام محسوب می‌شود چنانکه فاطمه زهرا (س) دربارة حج فرموده : ... الحج تشییدا للدین[124]. همچنانکه امام سجاد(ع)حج راسبب اصلاح ایمان دانسته است حجوا واعتمروا...یصلح ایمانکم[125]

چه اینکه حج یک دوره عملی آموزش دین است تا هر کس آنرا حداقل یکبار در تمام عمر بجا نیاورد به حقیقت ایمان نمی‌رسد برای اینکه در گذرگاه های حج، ایمان و اعتقاد از ناخالصی‌ها جدا و اصلاح می‌گردد. و اگر این مرکز بزرگ مسلمین تحت نفوذ استکبار و حامیان آن باشد اسلام ناب محمدی پشتوانه مهمی را از دست خواهد داد و بر اثر تبلیغات و اکاذیب، قدرت معنوی آن کم‌کم سست و در نتیجه اعتقاد و ایمان مردم کم رنگ می‌گردد.

از این رو یکی از رؤسای ممالک مسیحی در جلسه‌ای گفت: نفوذ در مسلمانان تا وقتی که سه چیز در آنها پا بر جا باشد و نسبت به آن ایمان داشته باشند امکان ندارد یا مشکل است که
یکی از آنها را حج ذکر کرد
[126]و در همین راستا کلارستون یکی از سران انگلیس، دنیا را برای گرفتن حج از دست مسلمانان فراخواند[127].

5- حج و مسئولیت حکومت اسلامی

از آنجائیکه حج از اعظم شعائر دین و سبب قوام و استواری اسلام و مسلمین و دارای ابعاد و آثار وسیع فردی، و اجتماعی، مادی و معنوی، فرهنگی و سیاسی است لذا ارتباط تنگاتنگ با حکومت اسلامی دارد بطوری که برگزاری و تشکیل هر ساله حج یکی از وظائف حکومت اسلامی بشمار می‌آید تا آنجا که اگر مردم از رفتن حج تعلل ورزند بر حاکمان اسلامی لازم است این گونه افراد را ملزم به انجام اعمال حج نماید چه آنها تمایل داشته باشند یا نه بطوری که اگر نرفتن حج بخاطر نداشتن هزینه باشد بر حاکمان لازم است هزینه آنها را از بیت‌المال مسلمین تأمین نمایند تا این کنگره جهانی همه ساله با عظمت برگزار گردد و مرحوم صاحب وسائل در کتاب ارزشمند وسائل‌الشیعه در این باره بابی احداث کرده بنام باب وجوب اجبار الوالی الناس علی الحج و زیاره الرسول و الاقامه بالحرمین کفایه و وجوب الانفاق علیهم من بیت‌المال ان لم یکن لهم مال[128] که از این عنوان استظهار می‌شود که مرحوم صاحب وسائل از این روایات، وجوب استفاده نموده است و این روایات نوعاً در جوامع روائی نقل شده است که برخی از آنها بشرح ذیل است:

عن الصادق (ع) لو ان الناس ترکوا الحج لکان علی الوالی ان نجبرهم علی ذلک… فان لم یکن لهم ما لا، انفق علیهم من بیت مال المسلمین[129]

عن عبدالله بن سنان عن ابی عبدالله (ع) قال لو عطل الناس الحج لوجب علی الامام (کان  ینبغی للامام) ان یجبرهم علی الحج ان شاؤوا و ان ابوا فان هذا البیت انما وضع للحج[130]

با آنکه نفی اکراه در دین یک امر مسلم است کقوله تعالی لا اکراه فی الدین[131] اما حج از آنجائی که معادل شریعت و علم اسلام و سبب تقویت دین.. می‌باشد از این اصل قرآنی تخصیص خورده بطوری که بعنوان یک واجب الهی بر عهده حاکمان اسلامی نهاده شده است و شاید در همین راستا بوده که مولی علی (ع) به سفیر خودش در مکه یعنی فثم بن عباس نوشت فاقم للناس الحج و ذکر بایام الله[132]

 

6- حج بیعت با امام

گرچه کعبه، قبله و مطاف مسلمین است گرچه کعبه بهترین نقطه روی زمین است و دارای فضایل و برکات زیادی است اما همه این مزایا و ویژگیها بدون اعتقاد به ولایت و امامت ارزشی نخواهد داشت و حج بدون ولایت حج جاهلی خواهد بود چنانکه امام باقر (ع) در حالیکه مردم را در حال طواف نگاه می‌کرد فرمود:

… هکذا کانوا یطوفون فی الجاهلیه انما امروا ان یطوفوا بها ثم ینظروا الینا فیعلمونا ولایتهم و مودتهم و یعرضوا علینا نصرتهم ثم قراء هذه الایه فاجعل افئده من الناس تهوس الیهم[133].

حتی از روایت دیگر استظهار می‌شود که کعبه بدون ولایت سنگی بیش نیست و طواف دور آن مثل طواف دور سنگ است چنانکه امام باقر (ع) فرمود: انما امر الناس أن یأتوا هذه الاحجار فیطوفوا بها ثم یأتونا فیخبرونا بولایتهم و یعرضوا علینا نصرهم[134]

از این دو روایت مطالب زیر استظهار می شود.

- از تعبیر کعبه به سنگ و حجر استفاده می‌شود که کعبه بدون ولایت سنگی بیش نیست

- یکی از اهداف امر به طواف، ملاقات با امام و اظهار ولایت و محبت با امام و عرضه کردن نصرت و یاری بر امام (ع) است.

- اعمال حج بدون ولایت مثل اعمال حج در زمان جاهلیت است و امام (ع) در این روایت اشاره به آن حدیث معروف پیامبر اکرم نمود.

من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته الجاهلیه

- اگر مرگ آنها جاهلی است زندگی آنها هم جاهلی خواهد بود پس حج آنها هم بدون ولایت حج جاهلی است که هیچ ارزشی نخواهد داشت و هرگز از ضیافت الهی برخوردار نمی باشند و در نتیجه ارزشی برای استقبال و بوسیدن و به زیارت آمدن چنین حاجی نخواهد داشت[135].

به علاوه دسته دیگر از روایات ، حج بدون ولایت را ، حج ناقص و تکمیل آن را با لقاء و زیارت امام معصوم (ع) دانسته‌اند.

چنانکه از امام صادق (ع) روایت شده که فرمودند: تمام الحج لقاء الامام[136]- اذا حج احدکم فلیختم بزیارتنا لان ذلک من تمام الحج[137]

و شاید رمز تولد حضرت علی (ع) در درون کعبه همین باشد که کعبه با ولایت پیوند عمیق دارد و هر کس با صاحبخانه‌ کاری داشته باشد باید از طریق خانه زاد وارد بشود و در همین راستا پیامبر مکرم اسلام هم در حجه‌الوداع با نزول آیه بلغ ما انزل الیک من ربک فان لم تفعل فما بلغت رسالته[138] متذکر امر ولایت شد یعنی حج با ولایت و رهبری پیوند عمیقی دارد. که مسئله رهبری باید در موسم حج مطرح شود. و براساس این آیه کریمه اگر رسالت بدون ابلاغ ولایت، هیچ است حج هم بدون اعتقاد به ولایت هیچ و کعبه هم بدون ولایت سنگی بیش نخواهد بود و این همان رمز کلام امام سجاد (ع) در خطبه معروف شام است که در مقام معرفی خود فرمود:  انا بن مکه و منی و انا بن زمزم و صفا.

همچنانکه امام صادق (ع) به داوود بن کثیر فرمود: نحن الحج و نحن الشهر الحرام و نحن البلد الحرام و نحن الکعبه…

و ظاهراً آیه مبارکه لا اقسم بهذا البلد و انت حل بهذا البلد[139] هم در همین راستا باشد که مکه بدون رهبران آسمانی شهر بت‌پرستان و بتخانه می‌گردد[140]

پس اگر کعبه و مکه بدون رهبران الهی بی‌ارزش می شود زائران هم بدون ولایت ارزشی نخواهند داشت و اعمال و مناسک آنها جاهلی می‌گردد از این رو وقتی که ابو حمزه ثمالی از امام چهارم پرسید کدام بقعه افضل است فرمود افضل بقاع میان رکن و مقام است و هرگاه کسی عمر نوح کند و در این مقام روزها روزه و شبها به عبادت مشغول باشد اما بدون ولایت‌ ما خدا را ملاقات کند او را بهره‌ای نخواهد بود[141]البته این نوع روایات در جوامع روائی معتبر ما زیاد نقل شده اما از آنجائی که ما در صدد اثبات چنین مطلبی نیستیم به همین مقدار اکتفی می‌شود.

 

7- حج و شفاعت

یکی از چیزهای دیگری که دلالت بر اهمیت حج دارد این است که حاجی حق شفاعت داشته و شفاعت او مورد پذیرش واقع می‌شود یعنی نه تنها خودش اهل بهشت می‌شود بلکه دیگران را هم می‌تواند با شفاعت وارد بهشت کند و این دسته از روایات در کتب فریقین ذکر شده است که نمونه‌ای از آنها بشرح ذیل است.

قال‌الباقر (ع): الحاج و المعتمر و فدالله ان سألوه اعطاهم و ان دعوه اجابهم و ان شفعوا شفعهم[142]

عن جعفربن  محمد ... فان الحاج لیشفع فی ولده و اهله و جیرانه[143]

ابی‌ هریره و ابن عباس از پیامبر اسلام (ص) نقل کردند که آن حضرت فرمود: ... فاغتنموا

دعوته اذا قدم قبل ان یصیب الذنوب فان الله لایرد دعائه فانه یشفع فی مأه الف رجل
یوم القیمه
[144]

قال(ص): الحاج و المعتمر و فدالله عزوجل… و ان شفعوا شفعوا[145].

 

8- همواره در اندیشه حج بودن

یکی از چیزهای دیگری که اهمیت فوق‌العاده حج را اثبات می‌کند این است که انسان باید در طول سال در اندیشه حج باشد و در مظان استجابت دعا جهت توفیق آن دعانماید که شاهد گویای آن ادعیه وارده در ماه مبارک رمضان است که ظاهراً در ضمن یازده دعا از دعاهای ماه مبارک توفیق تشرف به حرمین شریفین از خداوند درخواست شده است و در یکی از دعاهای شب قدر عرض می‌کنیم اللهم انی اسئلک فیما تقضی و تقدر من الامر المحتوم فی لیله القدر من القضاء الذی لا یرد و لا یبدل ان تکتبنی من حجاج بیتک الحرام[146]

بلکه در این دعاها به ما آموخته‌اند که فقط حج یک سال خواسته نشود بلکه حج هر سال (فی عامی هذا و فی کل عام) مسئلت گردد علاوه بر این ادعیه، دستورالعمل‌هائی هم جهت توفیق زیارت خانه از ائمه معصومین (ع) نقل شده است مثل خواندن مدام سوره عم یتساءلون- سوره حج در هر روز سه مرتبه، خواندن مناجات طلب حج- گفتن ذکر ماشاءالله هزار بار و .. که مرحوم صاحب وسائل و مرحوم مجلسی بابی را جهت این اذکار ذکر کرده‌اند[147]

و از سوی دیگر امام صادق (ع) جهت جمع‌آوری هزینه حج راه حل عملی را پیشنهاد فرموده‌اند چنانکه به اسحاق بن عمار فرمود هر تجارتی را انجام می‌دهی و سودی نصیب تو می‌شود مقداری از آن جهت حج کنار بگذار تا رفتن به حج برایت آسان گردد و اگر بخواهی یکدفعه هزینه حج را متحمل بشوی برایت سنگین خواهد بود[148]و در مورد دیگر به شخص دیگر فرمود: ان استطعت ان تأکل الخبز و الملح و تحج فی کل سنه فافعل[149]

چنانکه به عیسی‌بن‌ابی‌یعفور فرمود یا عیسی انی احب ان یراک الله فیما بین الحج الی الحج و

انت تـتهیّأ للحج[150]. در همین راستا مرحوم صاحب وسائل بابی دارد به نام استحباب التهیه للحج فی کل وقت[151].

دسته دیگر از روایات برای علاج تعلق و وابستگی انسان به مال است که فرموده‌اند: خداوند پولی را که در راه حج خرج می‌شود جبران می‌کند و چندین برابر ثواب می‌دهد چنانکه امام صادق (ع) فرمود: درهم فی الحج افضل من الفی الف درهم فی ماسوی ذلک فی سبیل‌الله[152].

و در روایت دیگر فرمود: بل خیر من ملأالدنیا ذهبا و فضه ینفقه فی سبیل‌الله عزوجل[153]

همچنانکه در جای دیگر فرموده‌اند ما یعدله شیئی[154]

و از سوی دیگر به کسانی که حج را بخاطر حاجت دنیا ترک کرده‌اند هشدار داده‌اند که آن حاجت آنها برآورده نمی‌شود چنانکه حضرت علی (ع) در وصیتش فرمود: من ترک الحج لحاجه من حوائج الدنیا لم یقض حتی ینظر المحلّقین[155]

بلکه در مقابل فرموده‌اند حج وسیله سریع اداء دین می‌گردد. شخصی به امام صادق عرض کرد: انی رجل ذو دین فقال نعم هو اقضی للدین[156].

بعلاوه دسته دیگری از روایات دلالت دارند که حج سبب توسعه رزق و نفی فقر می‌گردد چنانکه علی (ع) فرمود حج البیت و اعتماره فانهما ینفیان الفقر[157]

و در مورد دیگر از پیامبر اکرم(ص) نقل شده حجوا لن تفتقروا[158] هرگز محتاج نمی‌شوید:
.. عبدالله بن مسعود قال رسول الله (ص) تابعوا بین الحج و العمره فانهما ینفیان الفقر و الذنوب کما ینفی الکیر خبث الحدید و الذهب و الفضه
[159]

جمع‌بندی

از مجموع این روایات استفاده می‌شود که انسان باید در طول سال خصوصاً در مظان استجابت دعا با خواندن ادعیه و اذکار خداوند از توفیق زیارت خانه‌اش را طلب نماید و از سوی دیگر فرموده‌اند با کنار گذاشتن قسمتی از سود و کم کردن نفقه و خوراک در طول سال به فکر حج باشیم و از ناحیه دیگر جهت ایجاد شوق فرموده‌اند هر درهمی که در راه حج خرج شود چندین برابر خیرات دیگر، ثواب دارد و باعث توسعه در رزق و روزی و از بین رفتن فقر و اداء دین می‌گردد.

 

9- آثار و برکات حج

یکی از چیزهائی که بطور واضح دلالت بر اهمیت حج دارد پاداش فراوانی است که در جوامع روائی فریقین برای زائر خانه خدا ذکر شده است که تعدادی از آنها بشرح ذیل است.

محمدبن قیس از امام باقر (ع) روایت کرد که مردی از انصار خدمت رسول الله رسید تا سؤالی نماید.. پیامبراکرم فرمود همین که بسوی حج راه افتادی و سوار بر راحله شدی و گفتی بسم‌الله و الحمدلله بعد حرکت نمودی بدانکه هر قدمی که بر می‌دارد و به زمین می‌گذارد ده حسنه ثبت و ده گناه محو می‌گردد و همینکه احرام بستی و لبیک گفتی برای هر لبیک ده حسنه ثبت و ده سیئه محو می‌شود، هنگامی که 7 دور طواف نمودی برای تو نزد خدا پیمانی هست که در روز قیامت حیا می‌کند تو را عذاب کند وقتی که دو رکعت نماز طواف پشت مقام ابراهیم بجا آوردی برای تو دو هزار حج مقبول هست، زمانی که سعی کردی اجر تو مثل کسی است که پیاده از شهر و آبادی خود حج انجام و مثل اجر کسی که 70 بنده را آزاد کرده باشد و همین که در عرفات تا غروب توقف نمودی گناهان تو هر چند به عدد ریگ بیابان و یا عدد ستارگان یا قطره‌های باران باشد خدا همه را می‌آمرزد، هنگامی که به شیطان سنگ زدی برای تو به هر عدد سنگ ریزه ده حسنه در آینده عمرت نوشته می‌شود، ، زمانی که سرت را تراشیدی برای تو به تعداد هر موئی، حسنه‌ای در آینده عمرت می‌نویسند وقتی که گوسفند یا شتر را قربانی نمودی برای تو به اندازه هر قطره خون، حسنه‌ای خواهد بود، هنگامی که از منی برگشتی و خانه خدا را زیارت کردی و دو رکعت نماز طواف بجا آوری فرشته‌ای به پشت تو می‌زند که خداوند آنچه که در گذشته انجام دادی و آنچه که تا 120 روز دیگر از تو سر می‌زند بخشید[160].

در روایت دیگر پیامبر اکرم (ص) بعد از اعمال حج هنگامی که با مرد ثروتمندی در کنار کوه ابوقبیس برخورد نمود آن شخص عرض کرد یا رسول الله من تصمیم بر حج داشتم اما مانعی پیش آمد و موفق نشدم اما از آنجائی که اموال فراوانی دارم دستورالعملی به من یاد بده تا با انجام آن ثواب حج را درک کنم:

حضرت فرمود: لو ان اباقیس لک ذهبه حمراء اَنفقته فی سبیل الله ما بلغت به ما یبلغ الحاج[161]

اگر به اندازه کوه ابوقبیس در راه خدا انفاق کنی هرگز ثواب حج را درک نخواهی کرد . امام کاظم موسی بن جعفر (ع) به هنگامی که مردی قصد زیارت خانه خدا را داشت و به خدمت حضرت رسید فرمود آیا می‌دانی برای حاجی چه فضیلتی است عرض کرد خیر، فرمود کسی که حج برود و طواف نماید و دو رکعت نماز طواف بجا آورد برای او هفتاد هزار حسنه ثبت و هفتاد هزار سیئه محو می‌گردد و هفتاد هزار بر درجه او می‌افزایند و شفاعت او را در حق هفتاد هزار خانواده قبول می‌نمایند و هفتاد هزار حاجت او برآورد می‌شود برای او ثواب هفتاد هزار بنده‌ای است که قیمت هر کدام ده هزار درهم باشد[162] و از طریق اهل سنت نیز از پیامبر اکرم(ص) روایت شده که حجه مبروره خیر من الدنیا و ما فیها و حجه مبروره لیس له جزاء الا الجنه[163]

یکی از پاداشهائی که قطعاً نصیب حاجی می‌شود آمرزش گناهان او می‌باشد بطوری که اگر کسی شک کند که خدا او را نیامرزیده از گناهان بزرگ محسوب می‌گردد. چنانکه امام صادق(ع) در کنار خانه خدا فرمود: من یقف بهذین الموقفین (عرفه و مزد لفه) و سعی بین هذین الجبلین ثم طاف بهذا البیت و صلی خلف مقام ثم قال فی نفسه او ظن ان الله لم یغفر له فهو من اعظم الناس و زراً[164]

چنان که علی(ع) فرمود: کسی به پیامبر اکرم (ص) عرض کرد: أیُّ اهل عرفات اعظم جرما، قال الذی ینصرف من عرفات و هو یظن انه لم یغفر له[165]

یا امام صادق (ع) در جواب ابن‌حازم (ما یصنع الله بالحاج) قسم یاد فرمود که مورد عفو الهی واقع می‌شود بطوری که چیزی باقی نمی‌ماند مغفور والله لهم لااستثنی فیه[166]

و علی(ع) فرمود کمترین چیزی که به حاجی می‌دهند این است که گناهان گذشته او را مورد آمرزش قرار می‌دهند[167] از این رو روایت دیگری هم داریم که نه تنها گناهان قبلی آمرزیده می‌گردد بلکه گناهان  آینده هم تا چهار ماه در صورتی که کبیره نباشد مورد عفو قرار می‌گیرد[168]

حتی به احترام حاجی گناهان بستگان او و هر کسی که حاجی برای او استغفار نمود آمرزیده می‌گردد. عن السکونی عن ابی‌عبدالله (ع)ان الله عزوجل لیغفر للحاج و لاهل بیت الحاج و لمن یستغفر له الحاج ..[169]بلکه گناهان مؤمنین اهل آبادی به احترام حاجی آن آبادی بخشیده خواهد شد چنانکه امام صادق (ع) فرمود: ما من رجل من اهل کوره وقف بعرفه من المؤمنین الا غفر الله لأهل تلک الکوره من المؤمنین[170]

ابا هریره می‌گوید از پیامبر شنیدم که می‌گفت من حج لله فلم یرفث و لم یفسق رجع کیوم ولدته امه[171]

 

تذکر چند مطلب

1- قدر متقین از بخشش گناهان حق الله است اما در مورد حق الناس روایات متفاوت است در بعض روایت حق الناس استثناء شده است چنانکه پیامبر اکرم(ص) در صحرای عرفات به مردم فرمود فافیضوا مغفور لکم الااهل التبعات[172]

2- بخشش قطعی گناهان در صورتی است که حاجی با دو شرط (نیت صادقه و نفقه طیبه) آهنگ خانه خدا را بنماید و این دو شرط از روایات مختلف بدست می‌آید چنانکه امام سجاد(ع) فرمود من حج یرید وجه الله و لا یرید به ریاء و لا سمعه غفر الله اله  البته[173]و امام باقر(ع) فرمود: و لا یقبل الله حجا و لا عمره من مال حرام[174]این روایت ظاهراً مؤید تذکر اول است که قدر متیقن از عفو و بخشش حق‌الله است چه اینکه امام باقر (ع) فرمود: حج کسانی که از مال حرام (غصبی) باشد قبول نمی‌شود و در نتیجه گناهان آنها هم آمرزیده نمی‌شود.

3- روایات در باب فضیلت و ثواب حج و حاجی خیلی زیاد است در صورت نیاز مراجع به منابع ذیل شود[175].

 

10- آثار و عواقب ناگوار ترک حج

علاوه بر آیه مبارکه لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلاو من کفر فان الله غنی عن العالمین[176]که از ترک  حج تعبیر به کفر نموده و با لحن فان الله غنی عن العالمین غضب و خشم خود را از تارکین حج بیان فرمود روایات زیادی از فریقین در مذمت و آثار شومی که بر تارکین ومسوّفین حج مترتب می‌شود نقل شده که می‌توان آنها بصورت ذیل دسته‌بندی نمود.

 

الف: کفر

قال رسول الله (ص) فی وصیته: یا علی کفر بالله العظیم فی هذه الامه عشره. القتال و الساحر و.. و من وجد سعهً فمات و لم یحج[177]

و در جای دیگری با تمسک به آیه مذکوره فرمود:

یا علی تارک الحج و هو مستطیع کافر قال الله تبارک و تعالی، لله علی الناس حج البیت الایه[178]

از این رو صاحب وسائل بابی دارد بنام ثبوت الکفر والارتداد بترک الحج و تسویفه استخفافا[179] که روایات متعددی در این باب نقل نموده است.

همچنانکه در کتب تفسیری عامه هم روایاتی به همین مضامین نقل شده که پیامبر خدا فرمود و لو ترکتموها لکفرتم[180]

عن عمر بن الخطاب: قال لقد هممت ان ابعث رجالا الی هذه الامصار فلینظروا کل من کان له جده و لم یحج فیضربوا علیهم الجزیه فما لهم بمسلمین[181]

 

مراد از کفر چیست

اقوال مختلفی در تفسیر و من کفر فان الله غنی عن العالمین نقل شده است که می‌شود در دو وجه خلاصه نمود.

1- مراد از کفر، کفر به فروع دین است که برای تاکید و تغلیظ از ترک به کفر تعبیر شده است[182]پس معنی آیه این می‌شود که تارک حج عملاً در صف کفار قرار می‌گیرد نه اینکه واقعاً از کفار محسوب می‌گردد مؤید این وجه روایتی از امام صادق (ع) است که فرمود: من کفر یعنی من ترک[183]

2- از آنجائی که کفر مربوط به اعتقاد می‌شود پس مراد از کفر در آیه این می‌شود که تارک حج اعتقاد به وجوب حج نداشته باشد[184] مؤید این وجه هم روایتی است از امام هفتم (ع) که فرمود: ترک حج باعث کفر نمی‌گردد بلکه من قال لیس هکذا فقد کفر[185] چنانکه از ابن عباس هم نقل شده که: من زعم انه لیس بفرض علیه[186]

این دو وجه به این صورت قابل جمع است که حج از فروع دین است و ترک آن در صورتی که به انکار آن کشیده نشود باعث کفر اعتقادی نمی‌گردد. بلکه عملا در صف کفار قرار می‌گیرد. اما اگر تارک حج به اعتقاد اینکه حج از فروع دین نیست و در شریعت اسلام واجب نشده است از کفار واقعی محسوب خواهد شد.

 

ب: سبب هلاکت

همچنانکه از آیه مبارکه جعل الله الکعبه البیت الحرام قیاماً للناس[187]استظهار می‌شود که کعبه وسیله قوام زندگی مادی و معنوی مردم است مفهومش این است که اگر این خانه رها شود وسیله قوام هم از بین خواهد رفت و باعث هلاکت مردم می‌گردد شاهد این مفهوم روایات زیادی است که در کتب فریقین ذکر شده است که در ذیل به بعضی از آنها اشاره می‌شود.

قال علی (ع) فی وصیه.. لا تترکوا حج بیت رتکم فتهلکوا[188]- قال ایضاَ لو اجمعو علی ترک الحج لهلکوا همچنانکه امام صادق (ع) در پاسخ به هشام بن حکم راجع به علل حج فرمود: .. و لو کان کل قوم انما یتکلون علی بلادهم و ما فیها، لهلکوا[189]

نه تنها حیات مردم بستگی به حج و کعبه دارد بلکه حیات دین هم به حج و کعبه گره خورده است چنانکه امام صادق (ع) فرمود لایزال الدین قائما ما قامت الکعبه[190]

 

ج: سبب عقوبت دنیوی و اخروی

تعداد روایاتی که در کتب فریقین به این مضمون نقل شده خیلی زیاد است[191]که برخی از آنها بشرح ذیل است. عن ابی‌عبدالله (ع) لو ترک الناس الحج لما نو ظروا له العذاب او قال لنزل
علیهم العذاب
[192]

عن ابی عبدالله (ع) قال کان علی (ع) یقول یا بُنَیَّ انظروا بیت ربکم فلایخلون منکم فلا تناظروا[193]

بلکه امام صادق (ع) فرمود:  تعطیل یک سال هم باعث نزول عذاب می‌شود بطوری که مهلت داده نمی‌شود[194] مطلب عجیب‌تر اینکه تاکنون بحث در این بود که تارک حج مورد عذاب واقع می‌شود. اما روایات زیادی نقل شده که این عذاب شامل کسانی که باعث انصراف دیگران از حج بشوند هم می‌شود. حتی روایاتی داریم که در مقام مشورت هم جایز نیست که دیگران را از حج منصرف نمود چنانکه مرحوم صاحب وسائل بابی زده بنام عدم جواز المشوره بترک الحج و التعویق علیه و لو مع ضعف حال‌المستشیر[195]و تعدادی از آن روایات بشرح ذیل است.

قال الصادق (ع) ولیحذر احدکم ان یعوّق اخاه عن الحج فتصیبه فتنه فی دنیاه مع ما یدخر له

فی الاخره[196] اسحاق بن عمار به امام صادق (ع) عرض کرد: ان رجلا استشارنی فی الحج و کان ضعیف الحال ناشرت علیه ان لایحج فقال ما اخلقک ان تمرض سنه قال فمرضت سنه[197]

حتی امام صادق(ع) در روایت دیگر فرمود لیس فی ترک الحج خیره[198] استخاره هم جایز نیست

و براساس روایات عامه، عذاب دنیوی تارکین حج پرداخت جزیه و نماز نخواندن بر جنازه آنهاست[199].

 

د: محشور شدن در صف یهود و نصاری

روایت به این مضمون در کتب فریقین زیاد نقل شده است که به چند نمونه از آنها اشاره می‌شود پیامبر مکرم اسلام (ص) در ضمن وصایائی به علی (ع) فرمود: … یا علی من سوف الحج یموت بعثه الله یوم القیمه یهودیا او نصرانیا[200]

عن ابی‌عبدالله (ع) من مات و لم یحج حجه الاسلام ولم یمنعه من ذلک حاجه تحجف به او مرض لایطیق الحج من اجله او سلطان یمنعه فلیمت ان شاء یهودیا او ان شاء نصرانیا[201]

 

فهرست منابع

            علاوه بر قرآن، نهج البلاغه و مفاتیح الجنان سایر منابع عبارتست از :

1.       الاحتجاج القرآن، طبرسی – مؤسسه الاعلمی – بیروت – 1403 ق

2.       احکام القرآن – ابن عربی – دارالکتب العلمیه – بیروت – 1408 ق

3.       احیاء علوم الدین – محمد غزالی – دارالفکر – بیروت – 1406 ق

4.       اعیان الشیعه – حسن الامین – دارالتعارف – بیروت – 1408 ق

5.       المنار – رشید رضا – دارالمعرفه – بیروت

6.       بحارالانوار – محمدباقر مجلسی – دار احیاء التراث – بیروت – 1403ق

7.       تفسیر روح المعانی – آلوسی – دار احیاء‌التراث – بیروت

8.       تفسیر صافی – ملامحسن فیض کاشانی – موسسه الاعلمی – بیروت

9.       تفسیر کشاف – محمود زمخشری – دارالکتب العربی – بیروت

10.   تفسیر کبیر – فخرالدین رازی

11.   تفسیر فی ظلال القرآن – سید قطب دار الشروق – بیروت 1400 ق

12.   تفسیرالفرقان‌فی‌تفسیرالقرآن– محمد صادقی–انتشارات‌فرهنگ‌اسلامی‌تهران – 1410ق

13.   تفسیر مجمع البیان – علامه طبرسی – مکتبه آیه – مرعشی نجفی – قم – 1403 ق

14.   تفسیر المیزان – محمدحسین طباطبایی – منشورات جامعه مدرسین – قم – 1403ق

15.   تفسیر نورالثقلین – عروس حویزی – موسسه اسماعیلیان – قم

16.   تهذیب الاحکام – محمد طوسی – دار صعب – بیروت – 1401ق

17.   جرعه ای از بیکران زمزم – جوادی آملی – نشر معشر – تهران – 1371 ش

18.   جامع الاحادیث – آیت الله بروجردی – المطبعه العلمیه – قم

19.   جواهر الکلام – شیخ محمدحسن نجفی – دار احیاء التراث – بیروت

20.   حج در کلام و پیام امام خمینی (ره) – معاونت آموزش بعثه مقام معظم رهبری در حج و زیارت – نشر مشعر – تهران

 

 

پی نوشت:


1 - قال علی (ع) انزل علیه الکتاب نورا لا تطفأ مصابیحه و سراجا لا یخبر توقده و بحرا لا یدرک قمره ... و بحر لا نمزفه المتنزفون و عیون لا ینزفه الماتحون و مناهل لا یغیضها الواردون . شرح نهج البلاغه عبده ج2

2 - ان هذا القرآن مادبه الله فتعلمو مادبه ما استعطم . میزان الحکمه ج8 ص74

3 - اذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن

4 - ظاهره انیق و باطنه عمیق ... لا تحصی عجائبه و لا تبلی غرائبه – چنانکه از امام رضا (ع) سؤال شد ما بال القرآن لا یزدادعندالنشر و الدرس الا غضاضه فقال (ع) ان الله تبارک و تعالی لم یجعله لزمان دون زمان و لا لناس دون ناس فهو فی کازمان جدید و عند کل قوم غص الی یوم القیامه ... تفسیر برهان ج1 ص28

5 - علی(ع) در وصف قرآن فرمود ... جعله الله ربا لعطش العلماء ... داوء لیس بعده داء ونورا لیس معه ظلمه-
میزان الحکمه ج8 ص66

6 - قال رسول الله (ص) : و لا یشبع منه علماؤه – میزان الحکمه مج8 ص65

7 - علی(ع) در وصف قرآن فرمود ... جعله الله ربا لعطش العلماء ... داوء لیس بعده داء ونورا لیس معه ظلمه-
میزان الحکمه ج8 ص66

8 - حج در کلام و پیام امام خمینی ص71

9 - وسائل الشیعه ج1 ص26

10 - خصال ج2 ص447

11 - جواهر الکلام ج17 ص218-214

12 - وسائل الشیعه ج11 ص12

13 - آل عمران 97

14 - بحار الانوار ج 96 ص 125

15- در فرهنگ قران تنها به منکر خدا و اصول دین کافر اطلاق نشده است بلکه در سه مورد دیگر هم کفر اطلاق شده است تارک حج، رباخواران، ساحران- بقره 102 و 275

16 - مشهور اصولیین معتقدند که جمله خبری در دلالت بر وجوب آکد از صیغه امر است

17 - جمله اسمیه از نظر علماء معانی و بیان دلالت بر دوام و ثبات دارد

[18] - ابن عربی، احکام القرآن ج 1 ص 374

[19] - بدل در حکم تکرار مبدل شده است و این نوعی تأکید را می‌رساند

[20] - اکثر این نکات از کتب تفسیری صافی ج 1 ص 362 و 363 و روح المعانی ج 4 ص 13 و 14 و تفسیر کبیر 8 ص 165 و 166 و تفسیر فرقان ج 4 ص 273

[21] - حج 28

[22] - تفسیر کبیر ج 23 ص 27 و کشاف ج 3 ص 152

[23] - سید قطب فی ظلال ج 4 ص 2418

[24] - الفرقان ج 17 ص 65

[25] - جواهر الکلام ج 17 ص 214 و 218

[26] - گزیده‌ای از پیام مقام معظم رهبری حضرت آیه الله خامنه‌ای به نماینده‌اش جناب آقای محمدی ری شهری

[27] - وسائل الشیعه ج 11 ص 58

[28] - حج 27

[29] - بقره 183

[30] - مائده 6

[31] - بقره 21

[32] - حج 27

[33] - آل عمران 97

[34] - در اصطلاح وضع الظاهر موضع المضمر گفته می‌شود که فوائدی در کتب معانی بیان برای آن ذکر شده است

[35] - روح المعانی ج 4 ص 13

[36] - آل عمران 96

[37] - حج 25

[38] - مائده 17

[39] - حج 28

[40] - بقره 125

[41] - بحارالانوار ج 96 ص 32

[42] - حج 25

[43] - حج 25

[44] - عاکف کسی است که در مکه اقامت گزیده است

[45] - بادی کسی است که برای بجا آوردن حج به مکه آمده است و از اهالی مکه محسوب نمی‌شود چنانکه علی(ع) در این زمینه فرمود: فالعاکف، المقیم به و البادی الذی یحج الیه من غیر اهله (نهج البلاغه نامه 67)

[46] - حج در کلام و پیام امام خمینی(ره) ص 14

[47] - آل عمران 96

[48] - تفسیر کبیر ج 7 ص 151 و مجمع البیان ذیل آیه با مختصر تفاوتی

[49] - میقات حج شماره 4

50 - کشاف ج1 ص386 و تفسیر کبیر ج8 ص153و154

[51] - المیزان و روح المعانی- کشاف- صافی - تفسیر کبیر ذیل آیه

[52] - درالمنثور ج 2 ص 265

[53] - و لیطوفوا با لبیت العتیق حج 29

[54] - مقاییس اللغه

[55] - بقره 125

[56] - حج 26

[57] - ابراهیم 37

[58] - توبه 28

[59] - طه 13

[60] - این اضافه اضافه تشریفیه است یعنی برای بیان شرافت وفضیلت کعبه بخدا نسبت داده شده است مثل شهرالله وکتاب الله و الا خداوند منزه ازصفات اجسام است وازطرف دیگراین نهایت لطف خداوندبه بندگانش هست که نقطه‌ای رامعین کندوبه خودش نسبت دادوبندگان خودرادعوت کندتاازنزدیک مهمان او شوندوآنهارامورد اکرام قراردهد چنانکه مولی علی(ع) فرمود: الحاج و المعتمر و فدالله و حق علی الله ان یکرم و فده و یحبوه بالمغفره. بحارالانوار  ج96 ص8

[61] - حج 26

[62] - المیزان ج 14 ص 368

[63] - المنار  ج1 ص 466

[64] - و لیطوفوا بالبیت العتیق – ثم محلها الی البیت العتیق حج 29 و 33

[65] - جرعه‌ای از بیکران زمزم ص 58

[66] - آل عمران 97

[67] - تذکر دو مطلب خالی از فایده نمی‌باشند: الف) مراد از آیه امر خارق‌العاده نیست چونکه معنای آیه نه در لغت و نه در استعمال قرآن منحصر در این معنی نمی‌باشد بلکه مراد علامت و نشانه‌ای است که دلالت بر خداوند و صفات او داشته باشد. ب) در مقام ابراهیم (ع) از جهت ادبی چهار احتمال داده شده است- خبر برای مبتدا محذوف (احدها مقام ابراهیم (ع))- مبتدا برای خبر محذوف (منها مقام ابراهیم (ع))- بدل بعض از کل یا عطف بیان روح المعانی ج 4 ص 5

[68] - نحل 120

[69] - روح المعانی ج 4 ص 5-6

[70] - روح المعانی ج 4 ص 5-6

[71] - تفسیر کبیر ج 8 ص 160

[72] - عنکبوت 67

[73] - تفسیر کبیر ج 8 ص 160

[74] - مختار المیزان ج 3 ص 352 و مختار رشید رضا درالمنارج 7 ص 8 و در روح المعانی ج 4 ص 6 و تفسیر کبیر ج 8 ص160 بعنوان قولی ذکر شده است

[75] - فیض کاشانی – صافی ج 1 ص 358-  نور الثقلین ج 1 ص 367

[76] - المیزان ج 3 ص 356

[77] - تفسیر کبیر ج 8 ص 160

[78] - حج در کلام و پیام امام خمینی ص 13

[79] - ربنا انی اسکنت من ذریتی بواد غیر ذی زرع عند بیتک المحرم

[80] - ربنا تقبل منا … بقره 127

[81] - آل عمران 97

[82] - بقره 125

[83] - الامن، طمأنیه النفس وزوال الخوف . مفردات راغب

[84] - وصف به للمبالغه : روح المعانی 1 ص 378

[85] - صافی ج 1 ص 360 و نورالثقلین ج 1 ص 369

[86] - صافی ج 1 ص 360 و نور الثقلین ج 1 ص 369

[87] - سوره ابراهیم آیات 35 تا 41

[88] - و اذ قال رب اجعل هذا البلد امنا

[89] - و اجتبنی و بنی ان نعبد الاصنام

[90] - قصص 57

[91] - عنکبوت 67

[92] - ابراهیم 38-30

[93] - عنکبوت 68

[94] - بقره 125

[95] - اذکر یا ایها الرسول او اذکر یا ایها الناس

[96] - روج المعانی ج 1 ص 178

97 - تفسیر فرقان ج2-1 ص137

98- بقره 197

[99] - توبه 36

100- بقره 189

[101] - کقوله تعالی: و قدره منازل لتعلموا عدد السنین و الحساب یونس: 5 و کقوله نمحونا آیه اللیل و جعلنا آیه النهار مبصره لتبتغوا فضلا من ربکم و لتعلموا عدد السنین و الحساب اسراء 12

[102] - مجمع البیان و تفسیر کبیر دیل آیه2 - بقره 189

[104] - تفسیر کبیر ج5 ص 139

[105] - وسائل الشیعه ج 1 ص 26

[106] - خصال صدوق ج 2 ص 447

[107] - نهج البلاغه در ضمن خطبه 1 و وسائل الشیعه ج11 ص 15

[108] - وسائل الشیعه ج 1 ص 29-13 باب 1 رجوب العبادات الخنس قابل توجه اینکه- روایات زیادی در این باب نقل شده و ارکان خمسه در این روایات متفاوت ذکر شده است اما در همه این روایات حج بعنوان یکی از ارکان ذکر شده است.

[109] - جواهر الکلام ج 17 ص 214 تا 218 کتاب الحج

[110] - جواهر الکلام ج 17 ص 214 تا 218 و وسائل الشیعه ج 11 ص 120

[111] - بحار الانوار ج96 ص 18- محجه‌البیضاء ج2 ص150 و جواهر الکلام ج17 و وسائل الشیعه ج11 ص112

[112] - جواهرالکلام ج17 کتاب کتاب الحج و وسائل الشیعه ج11 ص111

[113] -وسائل الشیعه ج11 ص112

[114] - جواهرالکلام ج17 کتاب الحج و وسائل الشیعه ج11 ص112

[115] - جواهرالکلام ج17 کتاب الحج و وسائل ج11 ص 112

[116] - بحارالانوار  ج96 ص60

[117] - نهج البلاغه فیض حکمت 244

[118] - نهج البلاغه فیض حکمت 244

[119] - فروع کافی ج 4 ص 271 - وصائل الشیعه ج11 ص21

[120] - بحارالانوار ج96 ص19

[121] - المنثور ج2 ص53 و ج3 ص202

[122] - مائده 97

[123] - بحارالانوار  ج96 ص65

[124] - الاحتجاج طبرسی ج1 ص99 و اعیان الشیعه ج1 ص316

[125] - بحارالانوار ج96 ص25 و وسائل الشیعه ج11 ص15

[126] - گفتار ماه شماره 10 ( به نثل از راهنمای حرمین شریفین و حج برنامه تکامل)

[127] - گفتار ماه شماره 10 ( به نقل از راهنمای حرمین شریفین و حج برنامه تکامل)

[128] - فروغ کافی ج4 ص 272 و وسائل ج 11 ص 24

[129] - وسائل الشیعه ج11 ص24 و فروع کافی ج4 ص272 بحار الانوار ج96 ص18- من لایحضره الفقیه ج2 ص259

[130] - فروع کافی ج4 ص 272 و وسائل الشیعه ج11 ص 24

[131] -بقره 256

[132] - نهج‌البلاغه نامه 67

[133] -اصول کافی مج1 ص 392- تفسیر صافی ج3 ص94

[134] - بحار الانوار ج96 ص374 وسائل الشیعه ج14 ص321- نظیر آن اصول کافی مجلد 1 ص 393 و 392

[135] - حضرت آیه.. جوادی آملی هم به این معنا اشاره فرموده‌اند جرعه ای از بیکران زمزم ص 126 ببعد و کتاب الحج مجموعه مقالات ص 62 و 63

[136] - بحار الانوار ج96 ص 374 وسائل الشیعه ج14 ص324

[137] - بحار الانوار ج96 ص374 و وسائل الشیعه ج14 ص324

[138] - مائده 67

[139] - بلد 1 و 2

[140] - آیه الله جوادی آملی کتاب حج مجموعه مقالات ص 61

[141] - بحار الانوار ج96 ص229 – من لایحضره الفقیه ج2 ص 158

[142] - جوامع الاحادیث ج10 ص 253 و 163

[143] - جوامع الاحادیث ج10 ص 203 و 163

[144] - جوامع الاحادیث ج10 ص 202 و 163

[145] - احیاء علوم الدین ج1 ص 287

[146] - از ادعیه ماه مبارک رمضان در مفاتیح الجنان

[147] - وسائل الشیعه ج11 ص161 و بحار الانوار ج 96 ص 27

[148] - وسائل الشیعه ج11 ص 150 و 135 و 143

[149] - وسائل الشیعه ج11 ص 150 و 135 و 143

[150] - وسائل الشیعه ج11 ص150 و 135 و 143

[151] - وسائل الشیعه ج11 ص 150 و 135 و 143

[152] - نهذیب الاحکام ج5 ص 22 و وسائل الشیعه ج11 ص 115

[153] - بحار الانوار ج96 ص14

[154] - وسائل الشیعه ج11 ص 111

[155] - محمدی ری شهری- میزان الحکمه ج 2 ص 270

[156] - وسائل الشیعه ج11 ص 140- من لایحضر ج2 ص 267

[157] - نهج‌البلاغه فیض خطبه 109و بحارالانوار ج96 ص16

[158] -

[159] - سنن ترمذی ج3 ص 175 و بحارالانوار  ج96 ص13

[160] - تهذیب ج5 ص 20 و من لایحضره الفقیه ج2 ص131

[161] - محجه البیضاء ج2، ص 147 و بحارالانوار  ج96 ص26

[162] - وافی مرحوم فیض کاشانی

[163] - احیاء علوم الدین ج1 ص 287

[164] - وافی ج 2کتاب الحج ص 42 (رحلی)- من لایحضره الفقیه ج2 ص 137

[165] - وافی ج 2کتاب الحج ص 42 (رحلی)- من لایحضره الفقیه ج2 ص 137

[166] - بحارالانوار ج96 ص 524 و 17

[167] - بحارالانوار  ج96 ص 524 و 17

[168] - جامع الاحادیث ج1، ص 169

[169] - بحارالانوار  ج 96 ص 21 و وسائل الشیعه ج11 ص 103

[170] - من لایحضرالفقیه ج2 ص 36

[171] - صحیح مسلم ج3 ص 157 و 176 و فتح الباری ج 3 ص 443- احیاء علوم الدین ج1 ص 286

[172] - فروع کافی ج 4 ص 258 وافی ج 2 کتاب الحج ص 43

[173] - بحارالانوار  ج96 ص 24 و 120

[174] - بحارالانوار  ج96 ص24 و 120

[175] - بحارالانوار ج96 ص2 ببعد و وسائل الشیعه ج11 در ابواب مختلف- تهذیب ج5 س 19 ببعد- محجه‌البیضاء- ج2 ص146 به بعد- من لایحضره الفقیه ج2 ص 130 به بعد و فروع کافی ج4 ابواب مختلف و از منابع عامه: احیاء علوم الدین ج1 وصحیح مسلم ج1 و صحیح مسلم ج3 وفتح الباری ج3 (باب الحج)و…

[176] -آل عمران 97

[177] - وسائل الشیعه ج 11 ص 31 و بحارالانوار ج 96 ص 7 و تفسیر صافی ج 1 ص 362

[178] - وسائل الشیعه ج 11 ص 29

[179] - وسائل الشیعه ج 11 ص 31

[180] - در المنثور ج2 ص273

[181] - در المنثور ج2 ص275

[182] - تفسیر المیزان ج3 ص 355- روح المعانی ج4 ص 13 و تفسیر کبیر ج 8 ص 165

[183] - نورالثقلین ج1 ص 373 و صافی ج1 ص 362 و تهذیب ج5 ص 16 و 18

[184] - تفسیر صافی ج1 ص3 و 2 و المنار ج 4 ص 11 و تفسیر کبیر ج 8 ص 165

[185] - نور الثقلین ج1 ص 373 و صافی ج1 ص 362 و تهذیب ج5 ص 16 و 18

[186] -در المنثور ج2 ص 276

[187] - مائده 97

[188] - وسائل الشیعه ج11 ص 14- بحارالانوار ج 96 ص 19 فروع کافی ج 4 ص 271

[189] - وسائل الشیعه ج11 ص 21- بحارالانوار ج 96 ص 19 فروع کافی ج 4 ص 271

[190] - وسائل الشیعه ج11 ص 14- جامع الاحادیث ج10 ص 219

[191] - فروع کافی ج 4 ص 271 بابی دارد بنام انه لو ترک الناس الحج لجاء هم العذاب

[192] - وسائل الشیعه ج11 ص 21

[193] - وسائل الشیعه ج 11 ص 21

[194] - وسائل الشیعه ج11ص 21

[195] - وسائل الشیعه ج11 ص 137 و جامعت الاحادیث ج10 ص 216

[196] - بحارالانوار ج96 ص15 وسائل الشیعه ج11 ص 21 و من لایحضره الفقیه ج2 ص 143 و محجه‌البیضاء ج2 ص 151

[197] - وسائل الشیعه ج11ص137 و من لایحضره الفقیه ج2 ص143 و فروع کافی ج4 ص271 و محجه الیضاء ج2 ص151

[198] - وسائل الشیعه ج11 ص 137 و من لایحضره الفقیه 2 ص 143 و فروع کافی ج4 ص271

[199] - احیاء علوم الدین ج1 ص 292 و در المنثور ج2 ص 275 و 277 و تفسیر کبیر ج8 ص 165

[200] - تفسیر صافی ج1 ص 362 و نورالثقلین ج1 ص 374

[201]-فروع کافی ج4ص268ووسائل الشیعه ج11ص30وبحارالانوار ج96ص20و24 و تهذیب ج5ص17 و صافی ج1ص362

منبع : http://www.ido.ir

 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد